مادر جان از شهادتم شادی کن!
يکشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۱۴
مادر جان نمیخواهم بعد از مرگم اصلاً به فکر من باشی، بیا و فراموشم کن و یا از اینکه شهید دادی، شادی کن!...
به گزارش نوید
شاهد استان قزوین، عبدالله جهانبخشی، سال ۱۳۴۴، در روستای خوزنین از توابع شهر بویینزهرا به دنیا آمد، پدرش زینالعابدین(فوت۱۳۶۶) و مادرش مریم نام داشت، در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت، سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت، پنجم تیر ۱۳۶۶، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به پا، دست و سر شهید شد، مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد و برادرش حمدالله نیز به شهادت رسیده است.
متن وصیتنامه شهید عبدالله جهانبخشی:
مادر جان! اَجل با ما مبارزه میکند و ممکن است موفق هم باشد؛ ولی تو مادر! هرگز از مرگ من خود را ناراحت نکن. نمیخواهم برایم زیاد گریه کنی؛ چرا که گریه برای یک شهید مناسب نیست.
مرا حلال کن! تو برایم خیلی زحمت کشیدی و به خاطر من خیلی زود پیر شدی؛ لذا نمیخواهم بعد از مرگم اصلاً به فکر من باشی! بیا و فراموشم کن و یا از این که شهید دادی شادی کن!.
دخترم را خوب بزرگ کنید و عروسش کنید و اگر امکان داشت به مدرسه بفرستید تا آگاه شود و در زندگی به مردم کمک کند و دست ناتوانان را بگیرد.
دخترم، سلام. پدر بازوی گرم تو را میبوسد. زینبم، مادرت را دوست داشته باش تا روح پدر شاد باشد.
و تو ای همسرم، به دخترمان مِهر بِوَرز و بزرگش کن و به خانهی شوهر بفرست. وقتی بزرگ شد، مزار مرا به او نشان بده و بگو خانهی پدرت این جا است.(1201452) خداحافظ؛ عبدالله جهانبخشی
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
متن وصیتنامه شهید عبدالله جهانبخشی:
مادر جان! اَجل با ما مبارزه میکند و ممکن است موفق هم باشد؛ ولی تو مادر! هرگز از مرگ من خود را ناراحت نکن. نمیخواهم برایم زیاد گریه کنی؛ چرا که گریه برای یک شهید مناسب نیست.
مرا حلال کن! تو برایم خیلی زحمت کشیدی و به خاطر من خیلی زود پیر شدی؛ لذا نمیخواهم بعد از مرگم اصلاً به فکر من باشی! بیا و فراموشم کن و یا از این که شهید دادی شادی کن!.
دخترم را خوب بزرگ کنید و عروسش کنید و اگر امکان داشت به مدرسه بفرستید تا آگاه شود و در زندگی به مردم کمک کند و دست ناتوانان را بگیرد.
دخترم، سلام. پدر بازوی گرم تو را میبوسد. زینبم، مادرت را دوست داشته باش تا روح پدر شاد باشد.
و تو ای همسرم، به دخترمان مِهر بِوَرز و بزرگش کن و به خانهی شوهر بفرست. وقتی بزرگ شد، مزار مرا به او نشان بده و بگو خانهی پدرت این جا است.(1201452) خداحافظ؛ عبدالله جهانبخشی
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما