پدرم به خوابم آمد و لگد محکمی به پهلویم زد
سهشنبه, ۰۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۴۸
پسر شهید «مرادعلی گودرزوندچگینی» میگوید: نیمههای شب بود که پدرم به خوابم آمد و لگد محکمی به پهلویم زد که هنوز گاهی دردش را احساس میکنم و گفت:... ادامه این خاطره جذاب را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

به گزارش نوید شاهد
استان قزوین، شهید مرادعلی گودرزوندچگینی، سال ۱۳۰۵ در روستای شاهحانی از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد، پدرش حسن و مادرش سکینه نام داشت تا پایان دوره راهنمایی درس خواند، سال ۱۳۳۳ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد.
این شهید بزرگوار از سوی جهادسازندگی در جبهه حضور یافت، بیست و سوم بهمن ۱۳۶۴ با سمت راننده در اروندرود بر اثر موج انفجار و اصابت ترکش به دست و پا شهید شد و مزار او در گلزار شهدای شهر لوشان تابعه شهر رودبار واقع است.بیژن گودرزوندچگینی پسر شهید مرادعلی گودرزوندچگینی:
یک روز به مراسم چهلمین روز شهادت پدرم مانده بود، بستگان از جاهای مختلف برای حضور در مراسم به منزل ما آمده بودند و خواهرم که در رشت ساکن بود نیز میخواست خودش را به این مراسم برساند.
بر اثر شدت برف، راه بسته شده بود و ما هم شب به خیال اینکه آنها نمیآیند، منتظرشان نماندیم و خوابیدیم. نیمههای شب بود که پدرم به خوابم آمد و لگد محکمی به پهلویم زد که هنوز گاهی دردش را احساس میکنم و گفت: از خواب بیدار شو، خواهرت و همسرش و فرزندانش پشت در از سرما میلرزند و تو خوابیدهای.
من از ترس، به محض اینکه از خواب بیدار شدم، صدای زنگ را شنیدم و همین که در را باز کردم دیدم آنها پشت در هستند و از شدت سرما میلرزند.
با دیدن این صحنه شوکه شده بودم، به طوری که یادم رفت آنها را به داخل منزل تعارف کنم که خواهرم گفت: چرا ماتت برده؟ اجازه بده که ما بیاییم داخل منزل، خیلی سردمان است.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین

نظر شما