لب کارون!
شنبه, ۰۵ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۳۸
در همین حال و هوا، عسگری جانشین فرماندهی گردان امام رضا(ع) شروع کرد به خواندن ترانه لب کارون – همان ترانهای که در زمان طاغوت میخواندند... ادامه این خاطره از همرزم شهید «محمداسماعیل عسگری» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید محمداسماعیل عسگری، پنجم مرداد ۱۳۴۲ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش محمدرضا، کشاورز بود و مادرش حوریلقا نام داشت، تا پایان دوره ابتدایی درس خواند، سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت، چهاردهم دی ۱۳۶۵ با سمت معاون فرمانده گردان در امالرصاص عراق به شهادت رسید، پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای شهر اقبالیه تابعه زادگاهش به خاک سپرده شد.
سید محمد عبدحسینی همرزم شهید محمداسماعیل عسگری:جانشین فرماندهی گردان امام رضا(ع) بود، مداحی هم میکرد و دعای کمیل خیلی قشنگی هم میخواند. شب عملیات کربلای ۴، قرار بود مرحله اول غواصها بروند و در مرحله دوم بچهها با قایق از معبری که باز شده بود، حرکت کنند.
آن شب، همه بچه ها شور و حال خاصی داشتند، فضا فضای منقلبی بود، صحنههای بهشت پیش روی همه بچهها خودنمایی میکرد، همه مشغول راز و نیاز و طلب حلالیت از یکدیگر بودند.
در همین حال و هوا، عسگری شروع کرد به خواندن ترانه لب کارون – همان ترانهای که در زمان طاغوت میخواندند.
عسگری آنقدر این ترانه را با شور و حال میخواند که بچهها یاد شب عاشورای امام حسین (ع) افتادند، آن شبی که وقتی امام حسین(ع) جایگاهشان را نشان داد، همه به پایکوبی پرداختند.
آن شب همه جا خورده بودند که چرا اسماعیل در یک چنین شبی، یک چنین ترانهای را میخواند، آن هم در شب عملیات و درون کارون، اما وقتی بچهها یکی یکی به جایگاهشان رسیدند، تازه فهمیدند که عسگری چه حالی داشت که خود هم با همان حال رفت.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما