کابل زدن حسینی "زدن انتقامی" بود!
يکشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۴
نوید شاهد - «کابل زدن حسینی "زدن انتقامی" بود که طبق دستور به جان زندانی میافتاد و با شدت تمام کابل را به هر جای پا که میخواست، فرود میآورد و دیگر مهم نبود که پاها دچار خونریزی بشود یا نه، خود من بارها به این صورت شکنجه شدم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی مرحوم جانباز "محمدحسین خاکساران" است که تقدیم حضورتان میشود.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، زندهیاد محمدحسین خاکساران در طول مبارزات، بارها دستگیر، زندانی و شکنجه شده، علاوه بر شکنجههای عمومی، مورد اذیت و آزار شدید ساواک و بازجوهای زندان قرار گرفت که تا زمان فوتش، هنوز آثار شکنجه در بدن ایشان باقی مانده بود.
وی در خاطراتش میگوید: بر طبق آنچه در پرونده بنده در ساواک منعکس شده بود و خود من پس از انقلاب مطالعه کردم، برداشت آنان این بود که من جزو کادر اصلی و یا دست کم رده دوم سازمان در قزوین هستم.
منشا این برداشت نادرست هم همان جلسه بود که به طور ناخواسته به مرکز تکوین و تشکیل و عضوگیری سازمان مجاهدین خلق در قزوین تبدیل شده بود. بر همین اساس موقعی که با منوچهری و گروهش وارد کمیته مشترک شدیم، با اینکه حدوداً دو ساعت از نصف شب میگذشت، منوچهری عربدهکشان فریاد زد که سر کرده و بزرگ سامان در قزوین را به دام انداختیم و با خودمان آوردیم.
به هر حال آن شب مرا به سلولی انفرادی در زیرزمین کمیته بردند. شب و روز بعدی به دلیل پذیرایی مفصل شب گذشته در قزوین، با بنده کاری نداشتند. از فردای آن روز برنامه شکنجه در دو نوبت صبح و عصر، در اتاق شکنجهگر معروف، حسینی، که تخصص فوقالعادهای در زدن کابل داشت، آغاز شد.
درباره تخصص حسینی باید عرض کنم که برای مثال، اگر بنا بود به کف پای متهمی صد تا کابل زده شود، بدون اینکه باعث خونریزی و یا خون مردگی زیر پوست گردد.
وی به گونهای این ضربات را وارد میکرد که موجی آسیبهای ظاهری و خونریزی نشود و اگر قرار بود به پنجه پا و ناخنها صدمهای نرسد، حسینی ظاهراً براساس آموزشی که دیده بود، زدن را از پاشنه پا شروع میکرد و به ترتیب تا بالا و زیر انگشتها ادامه میداد و دوباره از بالا شروع و به پاشنه ختم میکرد.
نوع دیگری از کابل زدن حسینی "زدن انتقامی" بود که طبق دستور به جان زندانی میافتاد و با شدت تمام کابل را به هر جای پا که میخواست، فرود میآورد و دیگر مهم نبود که پاها دچار خونریزی بشود یا نه، خود من بارها به این صورت شکنجه شدم.
وی در خاطراتش میگوید: بر طبق آنچه در پرونده بنده در ساواک منعکس شده بود و خود من پس از انقلاب مطالعه کردم، برداشت آنان این بود که من جزو کادر اصلی و یا دست کم رده دوم سازمان در قزوین هستم.
منشا این برداشت نادرست هم همان جلسه بود که به طور ناخواسته به مرکز تکوین و تشکیل و عضوگیری سازمان مجاهدین خلق در قزوین تبدیل شده بود. بر همین اساس موقعی که با منوچهری و گروهش وارد کمیته مشترک شدیم، با اینکه حدوداً دو ساعت از نصف شب میگذشت، منوچهری عربدهکشان فریاد زد که سر کرده و بزرگ سامان در قزوین را به دام انداختیم و با خودمان آوردیم.
به هر حال آن شب مرا به سلولی انفرادی در زیرزمین کمیته بردند. شب و روز بعدی به دلیل پذیرایی مفصل شب گذشته در قزوین، با بنده کاری نداشتند. از فردای آن روز برنامه شکنجه در دو نوبت صبح و عصر، در اتاق شکنجهگر معروف، حسینی، که تخصص فوقالعادهای در زدن کابل داشت، آغاز شد.
درباره تخصص حسینی باید عرض کنم که برای مثال، اگر بنا بود به کف پای متهمی صد تا کابل زده شود، بدون اینکه باعث خونریزی و یا خون مردگی زیر پوست گردد.
وی به گونهای این ضربات را وارد میکرد که موجی آسیبهای ظاهری و خونریزی نشود و اگر قرار بود به پنجه پا و ناخنها صدمهای نرسد، حسینی ظاهراً براساس آموزشی که دیده بود، زدن را از پاشنه پا شروع میکرد و به ترتیب تا بالا و زیر انگشتها ادامه میداد و دوباره از بالا شروع و به پاشنه ختم میکرد.
نوع دیگری از کابل زدن حسینی "زدن انتقامی" بود که طبق دستور به جان زندانی میافتاد و با شدت تمام کابل را به هر جای پا که میخواست، فرود میآورد و دیگر مهم نبود که پاها دچار خونریزی بشود یا نه، خود من بارها به این صورت شکنجه شدم.
منبع: کتاب خاطرات محمدحسین خاکساران
نظر شما