خاطرات/ دیگر نمیخواهم زنده بمانم!
سهشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۳۱
نوید شاهد - «بعد از قبولی قطعنامه از سوی ایران، حال عجیبی داشت. همه مردم و خیلی از رزمندگان از این موضوع شاد بودند و خوشحالی میکردند؛ اما او همیشه ناراحت بود ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید "حمید قزوینی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید حمید قزوینی، شانزدهم مرداد ۱۳۴۳ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش محمدابراهیم (فوت۱۳۵۸) و مادرش رقیه نام داشت، تا پایان دوره متوسطه در رشته عمران درس خواند، دیپلم گرفت و پاسدار بود. این شهید بزرگوار پنجم مرداد ۱۳۶۷ در اسلامآباد غرب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
دیگر نمیخواهم زنده بمانم!
عادل همایونفر همرزم شهید حمید قزوینی روایت میکند: بعد از قبولی قطعنامه از سوی ایران، حال عجیبی داشت. همه مردم و خیلی از رزمندگان از این موضوع شاد بودند و خوشحالی میکردند؛ اما او همیشه ناراحت بود. چرا که احساس میکرد از قافله شهدا عقب مانده است.
تقربا دو ساعت قبل از شهادتش او را دیدم. آماده عزیمت به منطقه بود. به ایشان تاکیداً گفتم اسلام به افرادی مثل شما نیازمند است، شما به عملیات نروید، منطقه خیلی شلوغ است، وضع ناهنجاری دارد و ممکن است شما آسیب ببینید. چرا که معلوم نیست گلولهها از کجا میآید و دوست و دشمن کیست!
ایشان به من گفت بعد از قطعنامه دیگر نمیخواهم زنده بمانم! از من خداحافظی کرد و رفت و همین رفتن بود که به دوستی ۹ ساله دنیایی ما خاتمه داد.
جاذبه در حد عالی
همچنین حسن مگسبی همرزم شهید حمید قزوینی روایت میکند: حمید قزوینی جاذبه بالایی داشت. او با نوع رفتار و اخلاقی که داشت همه را جذب خود کرده بود و احدی پیدا نمیشد که از او دلگیر یا نسبت به عملکردش انتقادی داشته باشد.
من در طول سالهایی که با حمید بودم برای مثال حتی یک ساعت هم ندیدم که او بیکار و یا مشغول کارهای بیهوده باشد. همه اوقات خود را صرف یاد گرفتن و اجرای طرحهای کلیدی میکرد و همه فرماندهان جنگ از او راضی بودند.
منبع: کتاب قزوینی (یادمان سردار شهید اسلام حمید قزوینی)
نظر شما