برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «یک شب درباره شخصیت‌های سیاسی شهرمان صحبت می‌کردیم، من از ویژگی‌های خوب یکی از مسئولان صحبت کردم که نصرالله پشت سر او کمی غیبت کرده بود و همین عاملی شد که ایشان آرام و قرار نداشت ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحی‌لوشانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
گریه برای غیبت!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده دفاع مقدس کامبیز فتحی‌لوشانی، متولد ۱۳۴۴ است که به مدت دو سال در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضور داشته است. وی بلافاصله بعد از جنگ سال ۶۸ وارد کار نویسندگی شده و بیش از ۲۸ سال است که در ثبت و ضبط خاطرات شهدا قلم می‌زند.

ایشان اکنون بازنشسته آموزش و پرورش و استاد دانشگاه است و تاکنون کتاب‌های مختلفی از جمله گوهر معرفت، یاس حنفیه، من چهارده ساله نیستم، صدای سخن عشق، علمدار حسین، علی، پرواز عاشقانه، گلبرگ‌های جنگل، ستاره‌های خاکی، نگارستان، شادی، گوهر شاهوار شاهنامه، رمز و راز‌های واقعی خوشبختی و شاد زیستن و آیینه‌های بی‌غبار را به چاپ رسانده است.

گریه برای غیبت!

رزمنده دفاع مقدس کامبیز فتحی‌لوشانی روایت می‌کند: شهید نصرالله محسنی نمونه کامل ادب، متانت و تواضع بود. عاشق عملیات‌های سخت در دل دشمن بود. آرزویش رسیدن به واحد اطلاعات و عملیات بود.

برای وارد شدن در اطلاعات و عملیات باید مراحل سختی را می‌گذراندی، در واقع نیاز به گزینش داشت و وارد شدن رزمنده‌های بسیجی به راحتی امکان‌پذیر نبود.

ولی نصرالله با زحمت فراوان خود را به واحد اطلاعات و عملیات رساند. خداوند توفیق دوستی بسیار صمیمانه را نصیب من با نصرالله کرده بود، وقتی با هم بودیم متوجه گذشت زمان نمی‌شدیم، فقط عیبش این بود که نامه کم می‌نوشت. می‌گفت آدم را دل بسته خانواده می‌کند.

یک شب درباره شخصیت‌های سیاسی شهرمان صحبت می‌کردیم. من از ویژگی‌های خوب یکی از مسئولان صحبت کردم که نصرالله پشت سر او کمی غیبت کرده بود.

همین عاملی شد که نصرالله از آن روز دیگر آرام و قرار نداشت و شب‌های فراوانی را دیدم که در نیمه‌های شب گریه می‌کند و استغفار می‌کند که خداوند از گناه غیبت او بگذرد.

منبع: کتاب نگارستان (برگرفته از دفترچه‌های خاطرات هشت سال دفاع مقدس)
 
پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده