خاطرات / چشمان زیبا!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده دفاع مقدس کامبیز فتحیلوشانی، متولد ۱۳۴۴ است که به مدت دو سال در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور داشته است. وی بلافاصله بعد از جنگ سال ۶۸ وارد کار نویسندگی شده و بیش از ۲۸ سال است که در ثبت و ضبط خاطرات شهدا قلم میزند.
ایشان اکنون بازنشسته آموزش و پرورش و استاد دانشگاه است و تاکنون کتابهای مختلفی از جمله گوهر معرفت، یاس حنفیه، من چهارده ساله نیستم، صدای سخن عشق، علمدار حسین، علی، پرواز عاشقانه، گلبرگهای جنگل، ستارههای خاکی، نگارستان، شادی، گوهر شاهوار شاهنامه، رمز و رازهای واقعی خوشبختی و شاد زیستن و آیینههای بیغبار را به چاپ رسانده است.
چشمان زیبا!
رزمنده دفاع مقدس کامبیز فتحیلوشانی از خاطرات خود در هشت سال دفاع مقدس روایت میکند: ساعت ۱۰ شب، بیستم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ عملیاتی در یکی از محورهای آبادان – خرمشهر با رمز یا زهرا (س) شروع شده بود. وقتی به اهواز رسیدم بلافاصله به بیمارستان شهید بقایی رفتم.
ساعت ۵ بعدازظهر بیست و یکم دی ماه سال ۱۳۶۴ بود اتوبوسهای گل مالی شده و آمبولانسها با سرعت میآمدند و مجروحها را پیاده میکردند. آه که بمیرم برای این بسیجیها و مادرها کور شوند و این صحنهها را نبینند.
هر طرف که میرفتم مجروحها زمزمه یا الله بر لب داشتند، ولی چقدر آرام بودند و با قیافههای زیبا و چشمان جذاب به ما نگاه میکردند. یکی دستش و دیگری پایش یکی سرش و خلاصه هر کسی یک جای بدنش گلگون بود و بعضی هم در خواب آرامی فرو رفته بودند.
دلم بدجوری گرفته بود. بالای سر همهشان میرفتم و به چشمانشان نگاه میکردم و آنها هم بدون اینکه حرفی بزنند به چشمانم نگاه میکردند. ولی من از این چشمهای زیبا خیلی چیزها را میخواندم.
منبع: کتاب نگارستان (برگرفته از دفترچههای خاطرات هشت سال دفاع مقدس)