روایت خواندنی مدالآوری شهید "حمید سیاهکالیمرادی" در مسابقه کاراته
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید حمید سیاهکالیمرادی، چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۶۸ در قزوین به دنیا آمد، پدرش حشمتالله و مادرش امینه سیاهکالی مرادی نام داشت، دانشجوی مقطع کارشناسی حسابداری مالی بود و دهم آبان ماه سال ۱۳۹۱ ازدواج کرد.
این شهید بزرگوار توسط سپاه صاحب الامر (عج) قزوین و به عنوان مدافع حرم و فرمانده مخابرات و بیسیمچی در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت. وی پنجم آذر ماه سال ۱۳۹۴ در حلب سوریه و درگیری با گروهک داعش بر اثر اصابت پرتابههای جنگی به بدن و جراحات وارده شهید شد و مزار او در گلزار شهدای قزوین واقع است.
روایت خواندنی مدالآوری شهید حمید سیاهکالیمرادی در مسابقه کاراته
فرزانه سیاهکالیمرادی همسر شهید حمید سیاهکالیمرادی روایت میکند: وقتی حمید عازم مسابقات کشوری نیروهای مسلح شد، خودم را با هر چیزی که میشد مشغول میکردم که کمتر دلتنگش باشم. سر نماز برای موفقیتش دعا میکردم. دل توی دلم نبود. سه روز مسابقات طول کشید. دوست داشتم حمید زودتر برگردد. روز مسابقه هر کاری کردم نتیجه را به من نگفت.
نزدیک غروب بود که زنگ خانه را زد. با شوق آیفون را زدم و دم در منتظرش شدم. لنگلنگان راه میرفت. با دقت که نگاه کردم متوجه شدم لب بالاییاش هم پاره شده است. دیدن این صحنه آنقدر برایم عذابآور بود که متوجه جوایز و مدال حمید نشدم.
نفر سوم مسابقات کاراته کشوری نیروهای مسلح شده بود. از همان لحظه اول غرغر کردن من شروع شد: «چرا رقیبت کنترل نکرده؟ چرا لبت پاره شده؟ این چه وضع مسابقه دادانه؟ حتما داور هم فقط تماشا میکرده.»
حمید جایزهاش را به من نشان داد و با خنده گفت: مسابقه است دیگه. تو خودت این کارهای. میدونی توی مسابقه از این اتفاقها زیاد میافته. من هم طرفم رو خیلی زدم. حسابی از خجالتش دراومدم. ناراحت نباش.
میدانستم برای دل خوشی من میگوید:، چون حتی داخل مسابقه چنین اخلاقی نداشت که بخواهد ضربه بدی به حریف بزند. دو تا از انگشتهای پایش که ضربه خورده بود را با چسب اتوکلاو بستم و باندپیچی کردم.
لب پارهاش را هم چند بار ضدعفونی کردم. دلم میخواست تا به دنیا آمدن برادرزادههایش کاملا حالش خوب بشود و اثری از این پارگی روی صورتش نماند.
منبع: کتاب یادت باشد، داستان زندگی شهید حمید سیاهکالیمرادی