از مجروحیتم در عملیات بیتالمقدس ترسیدم!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، جانباز ۵۵ درصد علیرضا دولتآبادی از خاطراتش در مرحله نخست عملیات بیتالمقدس روایت میکند: در این مرحله به عقبه دشمن حمله کرده بودیم تا توپخانه آنها را فتح کنیم، طی درگیری که بین ما با دشمنان صورت گرفت این فتح با موفقیت انجام شد.
در این عملیات، گرمای اولین گلوله را که به شصت دستم برخورد داشت احساس کردم، جای این گلوله که فقط موجب خونمردگی و ساییدگی انگشت دستم شده بود روی دستم ماند. اسلحه روی سینهام بود. شهید ابراهیم ژاله نیز جلوی من در حال درآوردن بوتینهایش بود، گفتم؛ ابراهیم چی شده گفت؛ نمیدانم چرا پام میسوزد و درد میکند.
کمی که با دقت نگاه کردم دیدم یک گلوله از لای انگشت این شهید بزرگوار رد شده، یک پوسته از انگشتش را بریده و کمی خون میآید. بیشتر که تامل کردم متوجه شدم همان گلوله بعد از لای انگشت شهید ژاله به پیشانی اسلحه من اصابت و سپس کمانه کرده است و به شصت من خورده و موجب شده ناخن من بلند شود.
اولین بار بود درد خاصی در انگشت شصتم احساس میکردم، حالت عجیبی داشتم، نوعی ترس وجودم را فرا گرفته بود، در این لحظه با خودم زمزمه میکردم و میگفتم " برای چه آمدی جنگ، تو که رفته بودی غائله کردستان دیگه چرا اینجا آمدی".
واقعا درگیری با دشمنان در جنگ سخت بود و این شرایط برای من که جوان ۱۸ ساله بودم دشوارتر بود، اما تحمل همین سختیها و مشقتها بر بزرگی، تواضع و تقوای خیلی از رزمندگان که برای اولین بار در جبههها حضور یافته بودند، تاثیرگذار بود.
در واقع رزمندگانی امثال من در جبههها ترسیدند و بچگی کردند تا بزرگ شدند و این بزرگی هنوز هم در بین این رزمندگان که هنوز هم بین ما زندگی میکنند، وجود دارد.