بازگویی حالات مادر شهیدی بر سر پیکر مطهر فرزندش!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، یدالله هاشمی پدر شهید نبیالله هاشمی و برادر شهید عبدالله هاشمی از خاطراتش روایت میکند: سالهایی که جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران را میگذراندیم و هر روز چندین شهید تشییع میکردیم صبر و تحمل پدر و مادر و کل بستگان شهدا حقیقتا قابل تحسین و تقدیر بوده و هست، ولی رفتار خالصانه و صادقانه یک مادر شهید فوق تمام احساسات و محبتهای مادرانه نسبت به فرزند بود با وقار تمام وارد بنیاد شهید قیدار شد.
در حالی که چندین تابوت جنازه بود به همهشان ادای احترام کرد و بدون اینکه از کسی بپرسد مستقیم آمد کنار تابوت فرزند عزیزش زانو زد و چندیان بار بوسید و بلند شد سه بار به دورش چرخید و سر جنازه را باز کرد.
متلاشی شده بود و در همان زخمها را چند بار بوسید و با یک لحن سوزناک گفت: حسینم، پسرم! آیا تو حسین منی؟ با این کلمات پر رمز و راز محبتآمیز همه حاضرین را به گریه انداخت.
با حال گریه خودش را کشید به طرف پایین تابوت پارچه را کنار زد پاهای خونین شهید باز شد بنا کرد بوسیدن و گفت: پسرم آمدم با تو یک معامله کنم یادت هست موقع اعزام به جبهه وقت خداحافظی نشستی پاهای مرا بوسیدی و گفتی: مادر جان حلالم کن بهشت من زیر پای شماست حالا نوبت من است پاهای خسته زخمیات را ببوسم و تقاضا کنم حسین عزیزم فراموشم نکن و شفاعتم بکن. پس از دردودل با شهید اشکش را دوباره جاری کرد و گفت گریه دست من نیست.
منبع: کتاب خاطرات شگفت