«موش‌ها در حدی بودند که اگر نان را در چفیه می‌ریختیم، چفیه را سوراخ می‌کردند و به سرعت نان را آلوده می‌کردند. نان را تمیز می‌کردیم و داخل چفیه می‌ریختیم و از سقف سنگر آویزان می‌کردیم، ولی موش‌ها باز از گونی سنگر بالا می‌رفتند و چفیه را سوراخ می‌کردند و نان را آلوده می‌ساختند ...» ادامه این خاطره از زبان «بهرام ایراندوست» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

موش‌های مزاحم در منطقه!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست، متولد ۱۳۳۰ در احمدآباد دشتابی از توابع شهرستان بوئین‌زهرا به دنیا آمد. از سال ۱۳۵۳ در اداره تعاون مشغول به کار شده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با ادغام این اداره در جهاد کشاورزی مدال جهادگری را برسینه آویخت و تا سال ۱۳۸۱ در این نهاد مقدس منشا خدمات و فعالیت‌های ارزنده‌ای بوده است.

ایشان سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد و دو فرزند دختر و پسر از خود به یادگار گذاشته است، ایشان با آغاز جنگ تحمیلی حضورش را در جبهه‌ها ضروری دانست و براساس پیگیری‌های مستمری که داشته در مناطق جنگی حضور یافته است. وی طی ۲۶ ماه به دفعات در جبهه‌های جنوب و غرب کشور در مسئولیت‌های مختلف نظامی و تدارکاتی فعالیت داشته است.

موش‌های مزاحم در منطقه!

رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست از خاطرات خود روایت می‌کند: از همان کانال خاکی که به سمت بصره هدایت می‌شد و به کارخانه نمک و اتوبان بصره می‌رسید، تردد می‌کردم که در هر یک از سنگر‌ها زمزمه‌ای به گوش می‌آمد از جلو سنگری رد شدم. برادر مجید به افتاده را در حال دعای توسل دیدم که همنوا با همسنگرانش دعای توسل می‌خواند. صدای او که می‌گفت یا محمد (ص) و یا علی (ع) و یا علی (ع) و یا محمد (ص) و ... شنیده می‌شد و انسان را با لحظاتی به عالم ملکوت می‌برد.

با خودم گفتم‌ای غافل؟ در کجا کار هستی؟ با رسیدن به سنگر نگهبانی حواسم را جمع کردم و به نگهبان سلام دادم و خسته نباشید گفتم. پس از احوالپرسی دیدم که نگهبان چشم به آب‌های جزیره دوخته و در همان حال به من گفت که چیزی شبیه چفیه در آب‌ها می‌بینم و نمی‌دانم که خودی است یا دشمن؟

گفتم که از موقعیت آن محل باخبرم که آنجا محل جلگه مانندی است و مرغان آن منطقه سفید رنگ می‌باشند و در آنجا لانه دارند. به طوریکه شب هنگام انسان تصور می‌کند که نیرو‌های دشمن تردد می‌کنند.

به تک تک سنگر‌ها در مسیرم سرکشی کردم و دیدم که الحمدالله مورد خاصی نبود و فقط در مورد غذای آن‌ها تذکر دادم که مواظب باشند تا فضله موش در غذاهایشان نباشد. موش‌ها در حدی بودند که اگر نان را در چفیه می‌ریختیم، چفیه را سوراخ می‌کردند و به سرعت نان را آلوده می‌کردند. نان را تمیز می‌کردیم و داخل چفیه می‌ریختیم و از سقف سنگر آویزان می‌کردیم، ولی موش‌ها باز از گونی سنگر بالا می‌رفتند و چفیه را سوراخ می‌کردند و نان را آلوده می‌ساختند.

من خیلی حساس بودم و سفارش می‌کردم که موقع غذا خوردن خوب به لقمه خود نگاه کنند تا بیماری به وجود نیاید. در آن منطقه به جز موش‌ها که خیلی مزاحمت ایجاد می‌کردند، انواع حیوانات مثل مور، قورباغه، سوسمار، عقرب، مار و چند نوع پشه و سایر حیوانات موذی بودند که رزمندگان را اذیت می‌کردند و باعث مزاحمت و ناراحتی آن‌ها می‌شدند.

منبع: کتاب موج انفجار (دفاع مقدس در خاطرات رزمنده جهادگر بهرام ایراندوست)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده