«شهید قنبری که هنوز مشغول جابه‌جایی پیم نارنجک خود بود نارنجک در حال انفجار مرا با یک دست برداشت و از پنجره رو به سمت محوطه و ایوان پایگاه (منطقه بی‌خطر) پرتاب کرد، اما نارنجک به آهنی پنجره برخورد کرد و به وسط اتاق برگشت! ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

نارنجک به آهنی پنجره برخورد کرد و به وسط اتاق برگشت!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، عبدالله شقاقی روایت می‌کند: یک بار هفت یا هشت نفر در نمازخانه پایگاه دور هم نشسته بودیم. بنده به شهید بزرگوار عبدالحسین قنبری پیشنهاد کردم: «بیا این پیم (ضامن) نارنجک‌های چدنی (چهل تکه) و ساچمه‌ای را عوض کنیم» به ایشان توضیح دادم که برای کشیدن ضامن‌های نارنجک چدنی سخت و سفت است. ایشان قبول کرد.

هر کدام یک نارنجک به دست گرفته و ضامن آن‌ها را خارج کرده و در دست محکم نگه داشتیم. من نارجک ساچمه‌ای را برداشته بودم و برای اینکه خودی نشان دهم، بعد از وارد کردن پیم (ضامن) نارنجک بدون پرچ کردن سیم ضامن نارنجک آن را در وسط چند نفر که عده‌ای نظاره‌گر کار ما بودند انداختم.

چون سر سیم را خم نکرده بودم، ضامن از نارنجک بیرون پرید و اهرم نارنجک آزاد و آماده برای انفجار شد. بنده و آقای حسین ابوالحسنی از ترس انفجار نارنجک، به ایوان فرار کردیم، اما شهید قنبری که هنوز مشغول جابه‌جایی پیم نارنجک خود بود نارنجک در حال انفجار مرا با یک دست برداشت و از پنجره رو به سمت محوطه و ایوان پایگاه (منطقه بی‌خطر) پرتاب کرد، اما نارنجک به آهنی پنجره برخورد کرد و به وسط اتاق برگشت!

ایشان دوباره نارنجک برداشت و به ایوان مشرف به حیاط پایگاه پرتاب کرد. ما تازه به آنجا رسیده بودیم که یک لحظه متوجه نارنجک زیر پای خود شدیم همانطور که مات و مبهوت به هم نگاه کردیم و سپس به داخل نمازخانه فرار کردیم. شهید صنعت‌کار که شب قبل را بیدار مانده بود پتو پیچ در خواب سنگینی فرور رفته بود. به سختی بیدارش کردند و فراری دادند. ولی به لطف و عنایت پروردگار نارنجک منفجر نشد و هیچ کس صدمه ندید.

منبع: کتاب خاکریز جلد سوم (گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده