برگی از خاطرات؛
«ضد انقلابیون شب در کنار جاده فرعی که فقط بخاطر پایگاه ما بود سنگر کنده بودند و صبح وقتی مین‌یاب در جلو و بقیه به فاصله پنجاه متری در حال حرکت بودیم ناگهان صدای ایست آمد و در مدت کوتاهی به رگبار گلوله بسته شدیم ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

درگیری با ضدانقلابیون!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، علیرضا جاوید از خاطرات خود می‌گوید: در بهمن ماه سال ۶۲ وقتی خودم را به ناحیه آذربایجان غربی معرفی کردم و قرار شد از آنجا ما چند نفری به هنگ مرزی سردشت برویم عده‌ای تو گوش یکدیگر می‌گفتند اگر این‌ها یکصد جان داشته باشند یکی سالم به سردشت نخواهد رسید.

در بین راه کمین می‌خورند، ولی خوشبختانه ما سالم به سردشت رسیدیم و از آنجا بنده به یکی از پایگاه‌های تازه تأسیس به نام پایگاه یوسف کل داده شدم. پس از مدتی رفتن به تأمین جاده یک روز کمین خوردیم.

ضد انقلابیون شب در کنار جاده فرعی که فقط بخاطر پایگاه ما بود سنگر کنده بودند و صبح وقتی مین‌یاب در جلو و بقیه به فاصله پنجاه متری (دو نفر دو نفر) در حال حرکت بودیم ناگهان صدای ایست آمد و در مدت کوتاهی به رگبار گلوله بسته شدیم.

در این درگیری که بیش از یک ساعت به طول انجامید توانستیم دو نفر از ضدانقلابیون را که یک پسر و یک دختر بودند به هلاکت برسانیم و از نیرو‌های ما من و یک سرباز دیگر بنام حمزه علی مجروح و یک سرباز دیگر بنام علی مهدی لویی شهید شدند.

وقتی نیروی کمکی برایمان رسید و ما را به بیمارستان امام خمینی سردشت بردند بنده فکر می‌کردم که پای راستم به علت تیر خوردگی از ناحیه ران راست حتماً قطع خواهد شد، ولی چون تیر کمانه کرده بود بحمدالله چنین اتفاقی نیفتاد و فردای آن روز وقتی به پایگاه برگشتیم.

فرمانده پایگاه گفت بیا این فانسخه برای شما و یکی دیگر را برای خودم برداشتم غنیمت درگیری دیروز است. سپس به علت تیر خوردگی پا یک ماه استراحت پزشکی داشتم عازم زادگاهم شدم که پس از سپری شدن استراحت دوباره به همان پایگاه برگشتم.

منبع: کتاب اول خاکریز (گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده