«یک شب بی‌خواب شده بودم، ساعت از نیمه شب گذشته بود. صدای خفیفی به گوشم رسید که تا به حال نشنیده بودم، حساس شدم، به دنبال صدا رفتم ...» ادامه این خاطره از خواهر شهید «قدرت‌الله زرآبادی‌پور» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

خوش به سعادتش!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید قدرت‌الله زرآبادی‌پور، دوم فروردین ۱۳۴۲ در روستای کامان از توابع شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش امان‌الله، فروشنده بود و مادرش آئینه‌خاتون نام داشت، تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. این شهید بزرگوار از سوی جهاد سازندگی در جبهه حضور یافت، دهم اردیبهشت ۱۳۶۵ در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش قرار دارد.

خوش به سعادتش!

حسنی زرآبادی‌پور خواهر شهید قدرت‌الله زرآبادی‌پور روایت می‌کند: یک شب بی‌خواب شده بودم، ساعت از نیمه شب گذشته بود. صدای خفیفی به گوشم رسید که تا به حال نشنیده بودم، حساس شدم، به دنبال صدا رفتم، دیدم قدرت‌الله چراغ نفتی کوچکی را روشن کرده و در زیر شعله کم آن مشغول خواندن قرآن و پس از آن نماز شب و دعا و ... است.

این ماجرا تا سپیده دم صبح ادامه داشت، او پس از اقامه نماز صبح، لباسهایش را پوشیده و به سر کار رفت، این ماجرا تقریباً هر شب ادامه داشت و من با شنیدن صدای قرآن، دعا و نماز برادرم آرامش خاصی می‌گرفتم.

مدتی از این جریان گذشت تا اینکه یک روز بحث بر سر نماز بود و ایشان داشت در خصوص نماز صحبت می‌کرد که من نام یکی از بستگان را بردم و گفتم: راستی شنیده‌ام فلانی نماز شب‌اش ترک نمی‌شود؛ و او بلافاصله گفت: خوش به حالش و خوش به سعادتش، ما که سعادت نداریم! و من دیگر هیچ نگفتم.

منبع: کتاب خوشه سرخ (آشنایی با شهدای جهاد کشاورزی استان قزوین)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده