«در فروردین سال جاری ۱۳۸۹ عقد کردیم بعد از مراسم عقد، من را به گلزار شهدای امامزاده حسین (ع) برد. حال عجیبی داشت بین قبور شهدا راه می‌رفت و با آن‌ها حرف می‌زد می‌گفت یعنی میشه یه روزی منم بیارن اینجا ...» ادامه این خاطره را همزمان با سالروز ولادت شهید «حسن حسین‌پور» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

من کجا و شهادت کجا!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید حسن حسین‌پور، بیستم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در قزوین به دنیا آمد، پدرش سلیمان و مادرش اشرف رضائی نام داشت و تحصیلاتش را تا پایان مقطع متوسطه ادامه داد. این شهید بزرگوار در تاریخ پانزدهم فروردین ماه ۱۳۸۹ ازدواج کرد، تکاور و پاسدار سپاه بود و توسط سپاه صابرین تهران به عنوان فرمانده دسته در شمال غرب (سردشت) حضور یافت. وی چهاردهم شهریور ماه سال ۱۳۹۰ و در حین درگیری با گروهک ضد انقلاب پژاک بر اثر اصابت گلوله مستقیم و جراحات وارده شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.

من کجا و شهادت کجا!

فرشته صادقی‌نیارکی همسر شهید حسن حسین‌پور روایت می‌کند: اساس زندگی مشترک ما بر پایه ایمان، صداقت و عشق گرفته بود. از همان روزی که حسن به همراه مادرش برای خواستگاری به منزل ما آمد و صحبت کردیم.

شیفته رفتار، اخلاق و ایمان بی‌ریای او شدم در همان جلسه اول احساس کردم که مرد رؤیاهایم را پیدا کرده‌ام و او ایده‌آل‌ترین مردی است که می‌توانم داشته باشم.

در فروردین سال جاری ۱۳۸۹ عقد کردیم بعد از مراسم عقد، من را به گلزار شهدای امامزاده حسین (ع) برد. حال عجیبی داشت بین قبور شهدا راه می‌رفت و با آن‌ها حرف می‌زد می‌گفت یعنی میشه یه روزی منم بیارن اینجا.

از حرف‌هایش خیلی نگران شدم حتی تصور اینکه روزی حسن در کنارم نباشد مرا می‌ترساند کم مانده بود گریه‌ام بگیرد تا حال من را دید منو دید خندید و گفت خانم جان چرا ناراحت شدی؟ بادمجون بم آفت نداره من کجا و شهادت کجا؟

منبع: کتاب راه ستاره‌ها ۳ (زندگینامه و مجموعه خاطرات شهید حسن حسین‌پور)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده