خاطرات/ نامه به خانوادهها در اسارت!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد»، در سال ۱۳۱۸ به دنیا آمد، پدرش سید عباس ابوترابیفرد نام داشت، دوران ابتدایی را در مدارس دولتی قم سپری کرد و سپس در نجف به تحصیل حوزوی پرداخت.
شهید ابوترابیفرد با شروع جنگ ایران و عراق به جبههها اعزام شد و در نبرد با دشمنان سرانجام ۲۶ آذر ماه سال ۱۳۵۹ در یکی از ماموریتها، شناسایی شد و به اسارت دشمن بعثی درآمد. وی پس از ده سال اسارت سرانجام در سال ۱۳۶۹، همراه با خیل آزادگان سرافراز به میهن اسلامى بازگشت و مقام معظم رهبری به سبب تحمل اسارت در جریان جنگ ایران و عراق به ایشان لقب سید آزادگان داد.
سید علیاکبر ابوترابیفرد از آنجایی که جانباز ۷۰ درصد بود، دوازدهم خرداد ۱۳۷۹ در مسیر زیارت حرم علیبن موسی الرضا (ع) به همراه پدرش آیتاللَّه سیدعباس ابوترابیفرد بر اثر سانحه رانندگی به مقام شهادت نایل شد و پیکر هر دو در صحن آزادی حرم امام رضا به خاک سپرده شده است.
نامه به خانوادهها در اسارت!
مهدی بابایی پسرخاله سید آزادگان، شهید حجتالاسلاموالمسلمین سید علیاکبر ابوترابیفرد روایت میکند: هر بار که هیئت صلیبسرخ به اردوگاه میآمد، به هر اسید ۲ عدد نامه میداد تا برای خانوادهاش بفرستد. حاجآقا همیشه تلاش میکرد تا از این نامهها و ارتباطها به بهترین نحو استفاده شود.
ایشان همیشه بچهها را تشویق میکرد تا نامههای امیدوارکننده بنویسند و سعی کنند تا از زیباییهای اسارت بنویسند و تلخی و مرارتها را منعکس نکنند تا به نگرانی خانوادهها افزوده نشود. وی معتقد بود آنچه خانوادهها از دوری فرزندان خود تحمل میکنند برای آنها کفایت میکند و ما نباید آن را بیشتر کنیم بلکه باید در حد ممکن آن را کاهش دهیم.
هنگامی که صلیب میآمد او اکثر وقت خود را صرف نوشتن نامه برای دیگران میکرد و نامههای خود را نگه میداشت و در ایامی که صلیب آن جا نبود و به خصوص شبها که سرش خلوت بود، مینوشت و برای ماه دیگر آماده میکرد.
گاهی نامههایی میآمد و در آن خبرهای تلخ نوشته بودند سید همه تلاش خود را صرف میکرد تا روحیه صاحب نام به هم نریزد یا در بعضی از نامهها بعضی مشکلات خانوادگی را مینوشتند و ایشان از محیط اسارت در صدد رفع مشکل در ایران بود و راهی جلوی پایشان میگذاشت و معمولاً به راحتی مشکل حل میشد.
منبع: کتاب ابرفیاض (خاطرات سید آزادگان، شهید حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد به روایت بستگان و دوستان)