حسابی دلم برای همسرم در جبهه تنگ شده بود!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، آزاده و جانباز «عزیزالله فرجیزاده»، متولد دهم خرداد سال ۱۳۳۸ است، سیام دی ماه سال ۱۳۶۰، در سن ۲۱ سالگی داوطلبانه به جبهه اعزام شد در حالی که از سربازی معاف بوده است. وی آزاده و جانباز ۵۵ درصد است که طی هشت سال دفاع مقدس در عملیاتهای مختلفی مانند رمضان، خیبر، والفجر ۸ و کربلای ۴ حضور مستمر داشته و با تحمل ۴۴ ماه و ۲ روز اسارت در اردوگاههای رژیم به آغوش خانواده بازگشت.
حسابی دلم برای همسرم در جبهه تنگ شده بود!
آزاده و جانباز عزیزالله فرجیزاده از خاطراتش روایت میکند: حدود ۲۰۰ نفر بودیم که با اتوبوس و برای گذراندن دوره آموزشی به پادگان الغدیر اصفهان اعزام شدیم. به ورودی پادگان که رسیدیم همه را پیاده کرده و وسایل اضافی بچهها، مثل سیگار، کبریت، فندک، چاقو و ... را جمعآوری کرده و پس از تفتیش بدنی بچهها، گفتند اینجا فقط سربازان امام زمان باید وارد شوند و اگر کسی غیر از این باشد نباید به این پادگان وارد شود.
حدود یک ماه دوره آموزشی در پادگان الغدیر اصفهان طول کشید و در این مدت شدیدترین و سختترین آموزشها را فرا گرفتیم طوری که در عمرم از ابتدا تاکنون چنین آموزشهای طاقتفرسایی در هیچ کجا نگذرانده بودم. طی این مدت با اجرای رزمهای شبانه و مانورهای مختلف نظامی زمینه سختترین آموزشهای نظامی را فراهم ساخته بودند تا رزمندگان با آمادگی کامل بتوانند در جبههها حضور پیدا کنند.
در یکی از رزمهای شبانه که اجرا کردند، بسیاری از رزمندگان مجروح و به بیمارستانها منتقل شدند. بهطوری که پس از آن، بسیاری از افرادی که برای آموزش و اعزام به جبههها آمده بودند. توان ادامه آموزشها را در خود ندیدند و به خانهها و شهرهایشان بازگشتند.
در طول این مدت هیچ یک از افراد اجازه برقراری ارتباط با خانواده و نامهنگاری با آنها را نداشت و من که حدود ۲ سال حتی حاضر نبودم یک لحظه از همسرم جدا باشم حالا یک ماه بود که هیچ خبری از او نداشتم و حسابی دلم برایش تنگ شده بود. بهخصوص در ایامی که باردار بود و بایستی من در کنارش باشم، ولی شرایط بحرانی جنگ و لزوم اعزام رزمندگان در جبههها مانع حضورم در کنار او میشد و او به جبران همه تنهاییها و نبودنهایم، محبتهای بیاندازهاش به فرزندانمان و بههنگام بازگشتم از جبهه نثار کرده و مرا شرمنده محبتها و ایثار بیحد و اندازهاش میساخت.
منبع: کتاب من پاسدار نیستم!