التماس دعا!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «حجتالله صنعتکار آهنگریفرد»، ششم اسفند ۱۳۳۹ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش عزتالله و مادرش ثریاخانم نام داشت، تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت، بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳ با سمت فرمانده گروهان در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
التماس دعا
ابوالقاسم زمانی از همرزمان شهید حجتالله صنعتکار آهنگریفرد روایت میکند: وقتی رزمندهها برای نماز شب بیرون میرفتند، شهید صنعتکار هم یک اشارهای از زیر پتو میکرد یعنی من هم بیدارم، مرا هم دعا کنید.
ایشان خودش هم اهل سحر بود، ولی همه وقتی برای عبادت از خواب بیدار میشدند که حجت راز و نیازهایش را با معبود کرده و به خواب میرفت.
سقای رزمندگان بود
محمد حصاری از همرزمان شهید حجتالله صنعتکار آهنگریفرد روایت میکند: در مواقع اعزام نیرو به جبهه، معمولا من سرگرم تهیه فیلم و عکس از رزمندگان پرتوان و مصاحبه با آنها بودم، ولی هر وقت سراغ حجت میرفتم، از جلوی دوربین فرار میکرد.
یادم هست یک بار مخفیانه مشغول فیلمبرداری از او بودم و او تا متوجه شد اورکت را به سرش کشید و دور شد. با این همه قبل از آخرین اعزامش به اتاق من آمد و گفت میخواهم یک عکس خوش تیپ برایم بگیری که وقتی شهید شدم برای اعلامیه و سر مزارم استفاده شود. به شوخی گفتم حجت من عکس را میگیرم، اما تو حالا حالاها شهید نمیشوی. باز هم خندید و مثل همیشه گفت اگر این عکس را نگیری بعدا افسوس میخوری و بعد از آن رفت برای همیشه.
منبع: کتاب بیقرار (خاطرههایی از سردار شهید حجتالله صنعتکار آهنگریفرد)