فرزانه این از بابای تو هم بدتره!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «حمید سیاهکالیمرادی»، چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۶۸ در قزوین به دنیا آمد، پدرش حشمتالله و مادرش امینه سیاهکالی مرادی نام داشت، دانشجوی مقطع کارشناسی حسابداری مالی بود و دهم آبان ماه سال ۱۳۹۱ ازدواج کرد.
این شهید بزرگوار توسط سپاه صاحب الامر (عج) قزوین و به عنوان مدافع حرم و فرمانده مخابرات و بیسیمچی در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت. وی پنجم آذر ماه سال ۱۳۹۴ در حلب سوریه و درگیری با گروهک داعش بر اثر اصابت پرتابههای جنگی به بدن و جراحات وارده شهید شد و مزار او در گلزار شهدای قزوین واقع است.
فرزانه این از بابای تو هم بدتره!
فرزانه سیاهکالیمرادی همسر شهید حمید سیاهکالیمرادی روایت میکند: از پشت شیشه پنجره سیسی یو بیمارستان درحال دعا برای شفای همه مریضها و مادربزرگم بودم. دو، سه روزی بود که ننه را به خاطر مشکل قلبی بستری کرده بودند. خیلی نگرانش بودم. درحال خودم نبودم که دیدم یکی سرش را چرخاند جلوی چشمهای من و سلام داد. حمید بود هنوز جرئت نکرده بودم به چشمهایش نگاه کنم حتی تا آن روز نمیدانستم چشمهای حمید چه رنگی هستند. گفت نگران نباش حال من خوب میشه. راستی! دو روز بعد برای دکتر ژنتیک نوبت گرفتم.
نوبتمان که شد مادرم را هم همراه خودمان بردیم. من و مادرم جلوتر میرفتیم و حمید پشت سر ما میآمد. وقتی به مطب دکتر رسیدیم، مادرم جلو رفت و از منشی که یک آقای جوان بود پرسید: دکتر هست یا نه؟ منشی جواب داد برای دکتر کاری پیش اومده نمیاد. نوبتهای امروز به سهشنبه موکول شده است.
مادرم پیش ما که برگشت، حمید گفت: «زندایی شما چرا رفتی جلو؟ خودم میرم برای هفته بعد هماهنگ میکنم، شما همینجا بشینید. حمید که جلو رفت مادرم خیلی آرام و با خنده گفت فرزانه این از بابای تو هم بدتره!
فقط لبخند زدم خجالتیتر از این بودم که به مادرم بگویم «خوبه دیگه، روی همسر آیندش حساسه!» از مطب که بیرون آمدیم، حمید خیلی اصرار کرد تا ما را یک جایی برساند، ولی ما، چون برای خرید وسایل مورد نیاز مادرم میخواستیم به بازار برویم همانجا از حمید جدا شدیم.
منبع: کتاب یادت باشد، داستان زندگی شهید حمید سیاهکالیمرادی