چرا با اون ریخت و قیافه اومدی خواستگاری؟
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «رفعتالله علیمردانیپرچینی»، دوازدهم دی سال ۱۳۳۲ در شهرستان قزوین به دنیا آمد. پدرش محمدحسن، کشاورز بود و مادرش صفیه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. این شهید بزرگوار یازدهم آبان ماه سال ۱۳۶۱ با سمت فرمانده گردان در عینخوش دزفول توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و مزار مطهرش در شهرستان قزوین واقع است.
چرا با اون ریخت و قیافه اومدی خواستگاری؟
پروین سلیمانی شهید رفعتالله علیمردانیپرچینی روایت میکند: رسم بود که قبل از عقد میرفتیم خرید. چند روزی بعد از بلهبرون، اول صبح به اتفاق مادر و عمهها و زنعموهام به همراه خانواده و خواهران رفعتالله و دخترعموش. برای خرید عروسی به زنجان میرفتیم.
من پیش دخترعموی رفعتالله نشستیم. یکدفعه پسری خوشتیپ با صورتی زیبا و آراسته و لباسهای شیک وارد مینیبوس شد و به من لبخند زد. به دخترعموی رفعتالله گفتم این آقا کیه که به من لبخند زد؟ ایشان با طعنه گفت یعنی تو نمیشناسیش؟ با تعجب گفتم نه نمیشناسم باید بشناسمش؟ گفت رفعتاللهس دیگه! همونی که به خواستگارت اومده بود.
چشمهایم از تعجب گرد شد. به عقب ماشین نگاهی گذرا انداختم تا رفعتالله به دوباره ببینیم. دوباره سمت دخترعمو برگشتم و گفتم:آخه روز خواستگاری این آقا نبود به نظرم. این شکلی نبود آخه. ریش و موهای بلندی داشت با سر و صورت خاکی. گفت نه عزیزم خودشه.
بعدها به رفعتالله گفتم تو چرا با اون ریخت و قیافه اومده بودی خواستگاری؟ پیش خودت فکر نکردی من ردت میکنم و پیش خودم میگم این آقا چقدر آدم بینظمییه؟ قهقههای زد و گفت با اون ریخت و قیافه اومدم تا بفهمی من صبح تمیز و پاکیزه میرم سر کار و زمان برگشت بود شهر با چهره و لباسای خاکی برمیگردم. شما باید من رو همونطور میپسندیدید که خب پسند کردی!
منبع: کتاب آن سوی ماه (مجموعه خاطرات همسران شهدا)