مثل یک پدر، شهدا را غسل میداد!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، غلامحسن حدادزادگان راننده آمبولانس پیکر شهدا و پیامرسان شهادت تعدادی از شهدای قزوین به خانوادههایشان است که از خاطراتش روایت میکند: قبل از مراسم تشییع اولین کار بر عهده مجید مقصودی بود. خدا رحمتش کند. عکس شهدا را به همراه بومهای آماده و سپید میبردیم به خانهاش در زیباشهر که بیست کیلومتر با قزوین فاصله داشت. مجید شروع میکرد، افکت میزد و سریع نقاشی پرتره شهدا را میکشید.
یک گلفروشی بود اول خیام کنار پاساژ الغدیر که اسمش اکبرآقا بود. همیشه دستهگل شهدا را مثل یک تابلوی نقاشی با گل میچید و نقش میزد. وقتی اکبرآقا مغازه را جمع کرد. سراغ آقای آبدار باشی سرپل طالقانی رفتیم. هردوشان یک عشق خاصی داشتند. روز تشییع که از جلوی مغازهشان رد میشدم میدیدم یک الی صد دستهگل را از صبح آماده کرده است.
حاجاحمد غسال که آن موقع حدود شصت سال داشت، مرد وارسته و پردلی بود. مثل یک پدر که بچهاش را بغل بگیرد شهدا را میشست و غسل میداد. آنها که در معرکه شهید نشده بودند غسل داشتند. مینشست زیر ناخنهای دستوپای شهدا را با سوزن تمیز میکرد و پاشنههایشان را سنگ میکشید!
روز تشییع شهدا را میآوردیم به معراج شهدا. آقای فخار مسئول اصلی پرچمپیچی شهدا بود. مردی مهربان و صبور که علم انساب میدانست. پرچم ایران را روی تابوت منگنه میکرد و عکس شهید را میچسباند. عکس شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر را هم دورش تزئین میکرد تا آماده شود.
منبع: کتاب روزهای پیامبری (روایتی از زندگی غلامحسن حدادزادگان پیامرسان و راننده پیکر شهدا)