برگی از خاطرات؛
«همهمه‌ای از کوچه شنیدم و متعاقب آن صدای زنگ خانه برخاست. همسایه‌ها بودند و هر کدام ظرف شکلات یا جعبه شیرینی در دست داشتند. آن‌ها شیرینی‌های خانگی که خودپخته بودند را می‌خواستند برای رزمنده‌ها بفرستند ...» ادامه این خاطره از زبان «مریم قزوینی» یکی از زنان امدادگر استان قزوین را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

ارسال شیرینی‌های خانگی همسایه‌ها به جبهه!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، امدادگر جبهه «مریم قزوینی»، هجدهم مهر ۱۳۴۱ در شهر قزوین به دنیا آمد. تا دیپلم در رشته بهیاری که شاخه‌ای از پرستاری بود درس خواند و با اعلام نیاز جبهه‌ها به پرستار، عازم مناطق جنگی شد و در بیمارستان سینا در کوت عبدالله مشغول خدمت شد و به بیماران خدمات ارائه داد.

مریم قزوینی از زنان امدادگر استان قزوین روایت می‌کند: بالاخره یک هفته به اعزام مانده، رضایتم را گرفتم. ولی دوستانم همان ابتدا رضایت‌نامه خود را تهیه کرده و مهیای سفر بودند. قرار شد نوروز ۱۳۶۰ دل به جاده بسپاریم و بعد از امتحانات خرداد بازگردیم.

آقاجون هنوز از مسافرت بازنگشته بود و من در حال جمع کردن وسایل و بستن ساواک بودم. همهمه‌ای از کوچه شنیدم و متعاقب آن صدای زنگ خانه برخاست. همسایه‌ها بودند و هر کدام ظرف شکلات یا جعبه شیرینی در دست داشتند. آن‌ها شیرینی‌های خانگی که خود پخته بودند را می‌خواستند برای رزمنده‌ها بفرستند.

با مسئول‌مان صحبت کردند و قول دادند با ستاد پشتیبانی جنگ هماهنگ نمایند تا این شیرینی‌ها توسط راننده کمیته ارزاق به جبهه ارسال شود. ما امکان بردن مواد غذایی را نداشتیم، چون ضدانقلاب‌ها همه جا بود و بیم آن می‌رفت که تغذیه را آلوده کنند.

بالاخره ساک‌مان را بستیم و صبح زود به طرف تهران حرکت کردیم. توقفی چند ساعته در دفتر مرکزی ستاد جنگ‌های نامنظم در تهران داشتیم که معرفی نامه‌ها و برگه‌های اعزام خود را دریافت نمودیم. محل خدمت بیمارستان سینا در روستای کوت‌عبدالله اهواز بود. در ابتدای جاده اهواز – آبادان. ما را با اتومبیل به راه‌آهن رساندند سوار قطار شدیم و شب را در کوپه‌ها خوابیدیم نزدیک ساعت یازده صبح به اهواز رسیدیم.

منبع: جلد دوم کتاب به قول پروانه(روایت خاطرات مریم قزوینی از زنان امدادگر استان قزوین در منطقه جنگی)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده