رفتار نگهبانان با زندانیان سیاسی قبل انقلاب آمیخته با زجر روحی بود
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، مرحوم آزاده و جانباز «محمدحسین خاکساران» در طول مبارزات، بارها دستگیر، زندانی و شکنجه شده، علاوه بر شکنجههای عمومی، مورد اذیت و آزار شدید ساواک و بازجوهای زندان قرار گرفت که تا زمان فوتش، هنوز آثار شکنجه در بدن ایشان باقی مانده بود.
وی در خاطراتش میگوید: شکنجههای عمومی و اختصاصی شکنجههای شکنجهگران و بازجوهای ساواک را با توجه به اهمیتی که متهم برای ساواک داشت میتوان به دو قسم عمومی و اختصاصی تقسیم کرد. شکنجههای عمومی مثل کابل زدن اگرچه شامل همه زندانیان میشد، بیشتر برای زندانیانی به کار برده میشد که جرمهای سبکتری مثل پخش اعلامیه یا شرکت در تظاهرات داشتند که این شکنجهها برای گرفتن اطلاعات و معرفی مبارزان و فعالان دیگر صورت میگرفت.
اما کسانی که نظر ساواک جرمهای سنگین داشتند و در بازجوییهای اولیه از خود مقاومت نشان داده با کابل و شکنجههای سبک دیگر اعتراف نکرده بودند میبایست شکنجههای سختی همچون آپولو و شوک الکتریکی را بچشند اما گذشته از این شکنجهها و آزارهای جسمی، محیط زندان و رفتار و برخورد؛ گردانندگانش اعم از نگهبان بازجو و غیره، آمیخته با تحقیر، توهین و سبب زجر روحی بود و افرادی بودند که این رفتارهای ناپسند روحیه حساس و شکننده آنها را درهم میشکست و به همکاری با ساواک وامیداشت. اصولاً تمام تلاش مأموران زندان در این بود که زندانی لحظهای خوش و راحت نباشد و همواره نوعی از رنج، عذاب و ناراحتی را تحمل کند به گونهای که حتی درباره نظافت و استحمام زندانیان نیز دست از این روش خود برنمیداشتند.
روزهای جمعه نوبت حمام رفتن زندانیان بود و برای بردن زندانیان در سلولها را باز میکردند که معمولاً از هر سلولی دو تا چهار نفر بیرون میآمدند. بر طبق مقررات زندان، زندانیان نمیبایست افراد دیگر سلولها را ببینند و بشناسند به همین دلیل بلافاصله بعد از خروج از سلول چشمهای متهمین را میبستند و همه را در صفی ردیف میکردند و برای حرکت از آنان میخواستند که هر کس دستش روی شانه فرد جلویی قرار بدهد. در ابتدای صف نیز مأموری دست اولین نفر را میگرفت و به طرف حمام که در زیرزمین قرار داشت میبرد.
نگهبان دیگری هم، همراه زندانیان مسیر طبقه چهارم تا زیرزمین را طی میکرد و مراقب بود زندانیها برای آشنایی با هم حرفی نزنند و کلامی ردوبدل نکنند و احیاناً اسم یکدیگر را نپرسند. اگر در طول این مسیر صدایی از کسی درمیآمد جزایش مشت، لگد و شلاقی بود که حوالهاش میشد، اما رنج و شکنجه روحی داخل حمام، عذابآورتر از این مشتها و لگدها بود.
منبع: کتاب خاطرات محمدحسین خاکساران