شهید «سیمیاری» بی‌خبر به جبهه رفت، اما نامه‌اش بازگشت

«بعد گذشت چند روز از اعزام پسرم به جبهه، خبر شهادتش رسید، خبری تلخ که قلب خانواده را شکست. اما درست در همان روزها، نامه‌ای از پسرم به دست‌مان رسید که سرشار از عشق و عذرخواهی بود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «ابوالحسن سیمیاری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

شهید سیمیاری بی‌خبر به جبهه رفت، اما نامه‌اش بازگشت

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «ابوالحسن سیمیاری»، هفتم فروردین سال ۱۳۴۲، در روستای سیمیار از توابع شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش فرامرز، کارگر کارخانه بود و مادرش ماه‌بانو نام داشت، تا دوم راهنمایی درس خواند، کارگر کارخانه بود و از سوی سازمان هلال احمر در جبهه حضور یافت.

این شهید بزرگوار شانزدهم اسفند ماه سال ۱۳۶۳ با سمت نیروی واحد تدارکات در سرپل‌ذهاب توسط نیرو‌های عراقی به شهادت رسید و مزار مطهرش در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

شهید سیمیاری بی‌خبر به جبهه رفت، اما نامه‌اش بازگشت

ماه بانو مادر شهید سیمیاری روایت می‌کند: موقعی که پسرم به جبهه می‌رفت، بیمار بودم و حال خوبی نداشتم. به همین دلیل ابوالحسن به من نمی‌گفت به جبهه می‌روم لذا می‌گفت من به شرکت می‌روم. یک بار بعد از رفتن به جبهه، نامه نوشت و به دلیل اینکه بی‌خبر به جبهه رفته است از خانواده عذرخواهی کرد و گفت نگران من نباشید و مرا حلال کنید.

در آخرین اعزامش به جبهه، مرا به نزد پزشک بود و برایم دارو خرید و همچنین به زن عموی خود گفته بود که می‌خواهد به جبهه برود و معلوم نیست که برگردد. بعد گذشت چند روز از اعزام پسرم به جبهه، خبر شهادتش رسید، خبری تلخ که قلب خانواده را شکست. اما درست در همان روزها، نامه‌ای از پسرم به دست‌مان رسید که سرشار از عذرخواهی بابت اینکه بی‌خبر راهی جبهه شده است، بود.

شهید سیمیاری بی‌خبر به جبهه رفت، اما نامه‌اش بازگشت

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده