نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - والدین
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «خانعلی ملایی سیرویی» می‌گوید: نمازهایش را مرتب می‌خواند و همیشه مشغول تلاوت قرآن بود. یک روز که قرآن می‌خواند، مادربزرگش گفت؛ مادرجان، ان‌شاءالله یک روز هم برای من قرآن بخوانی. اما شهید پاسخ داد؛ مادر، شاید من زودتر از تو رفتم. او در محل کارش بود و قصد داشت کپسولی را بلند کند که ناگهان کپسول منفجر شد و در این حادثه او و یکی از همکارانش به شهادت رسیدند.
کد خبر: ۵۸۴۸۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «سید مجتبی اکبری» می‌گوید: به فرمان امام خمینی خواست به جبهه های نبرد برود، راضی به رفتن مجتبی نبودم، او تنها سیزده سال داشت، بسیار کم سن و سال بود. او یک روز مرا با یک چوب خلع سلاح کرد، وقتی این غیرت و مردانگی را در وجودش دیدم به رفتنش رضایت دادم.
کد خبر: ۵۸۴۸۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «حسین رجبی» می‌گوید: حسین با آغاز مبارزات ملت ایران در برابر رژیم شاهنشاهی، مبارزات خود علیه شاه را آغاز کرد. وی در تظاهرات و راهپیمایی و پخش اعلامیه و شعارنویسی فعال بود. او فعالیت‌های بسیاری داشت که ما از آن خبری نداشتیم، در واقع همه حسین را می‌شناختند به جز ما که پدر و مادرش بودیم.
کد خبر: ۵۸۴۶۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۳۰

«رحمتی بهمنانی» فرماندار سیمرغ گفت: دیدار با خانواده شهدا برای مسئولان به‌عنوان خادمین مردم موجب قوت قلب شده و همچنین عیادت و تکریم والدین شهدا وظیفه‌ای دینی است که بر عهده ماست.
کد خبر: ۵۸۴۶۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۳۰

تاریخ شفاهی والدین شهدا
مادر بزرگوار شهید «جواد شاهی» می‌گوید: «به عنوان داوطلب در ارتش به جبهه اعزام شد و فقط چند روز از خدمتش باقی مانده بود که شهید شد.»
کد خبر: ۵۸۴۶۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۳۰

تاریخ شفاهی والدین شهدا
مادر شهید اکبر تاتار از خاطرات اعزام پسرش میگوید: «برای اینکه با رفتن او موافقت کنند شناسنامه اش را دستکاری کرد.»
کد خبر: ۵۸۴۶۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۳۰

تاریخ شفاهی والدین شهدا
پدر شهید داوود خیری‌فام گفت: «همیشه در سخنرانی‌هایم گفته‌ام، اگر ۵۰ پسر داشته باشم و همه را در راه خدا بدهم، ناراحت نمی‌شوم.»
کد خبر: ۵۸۴۶۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۳۰

تاریخ شفاهی والدین شهدا
مادر شهید ابراهیم فیضی می‌گوید: «زمانی که خبر شهادت فرزندم را شنیدم، فقط دنبال این بودم که او را یک‌بار دیگر ببینم. به من گفتند میتوانی پسرت را در باغ رضوان ببینی.»
کد خبر: ۵۸۴۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۳۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «ابراهیم قویدل» می‌گوید: پسرم بسیجی بود. یک روز آمد پیشم و گفت می‌خواهد به سربازی برود. بعد از نام‌نویسی، او را به منطقه میمک اعزام کردند. مدتی که در جبهه بود، دو بار به مرخصی آمد. همیشه از جبهه صحبت می‌کرد. جنگ همین است؛ هرکس پیروزی می‌خواهد باید فداکاری کند و خون بدهد.
کد خبر: ۵۸۴۶۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۹

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، همسران، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» گفتگو با مادر بزرگوار شهید «حبیب الله فلاح زاده» پرداخته است. این مادر بزرگوار از قول همرزمان فرزندش بیان کرد: «فرزندم شب قبل از شهادت کف میزد و شادی می کرد که فردا روز دامادیش یعنی شهادت است و همانگونه شد و فردای آن روز به شهادت رسید.» پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد یزد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۸۴۵۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
در مصاحبه‌ای پدر شهید «احمد آقاباباگلی» با یادآوری خاطرات کودکی شهید بیان داشت که تمام لحظات زندگی پسرش، حتی دوران حضورش در جبهه، همواره در برابر چشمانش مجسم است.
کد خبر: ۵۸۴۴۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «محمدشریف عبداللهی» می‌گوید: سربازی پسرم در مازندران بود. یک روز همراه یکی از دوستانش به یکی از روستاهای اطراف رفته بودند. شهید متوجه گاوی شد که مریض و روی زمین افتاده بود. نگاهی به آن کرد و شروع به نوازشش کرد. چند دقیقه بعد که برگشتند، دیدند گاو سرحال ایستاده است. نباید از مرگ ترسید، ما به سوی خدا بازمی‌گردیم.
کد خبر: ۵۸۴۴۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۷

گفتگو با پدر شهید «محمد شرفیه» به مناسبت روز پدر
حاج جعفر شرفیه می‌گوید: «محمد جلوی همه گفت: همه مرا حلال کنید. غیرت و تعصبم به من اجازه نمی‌دهد، من باشم و دوستانم به شهادت برسند. با شنیدن حرف‌های محمد به خودم بالیدم که پدر چنین فرزندی هستم. در دلم خدا را شکر کردم. پسرم مثل برادرش امیر، راهش را انتخاب کرده و دفاع از خاک و ناموسش برایش هزار بار ارزشمندتر از جانش است.»
کد خبر: ۵۸۴۳۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «محمد ناجی» می‌گوید: او را به کردستان اعزام کرده بودند. دو ماه از خدمتش می‌گذشت که مرخصی گرفت و به خانه آمد. در کنارم می‌نشست و از جبهه‌ها می‌گفت. یک هفته از رفتنش گذشت که شنیدم مردم درباره پسرم صحبت می‌کنند و می‌گویند ناجی شهید شده است تا اینکه ظهر همان روز، پیکر بی‌جانش را آوردند.
کد خبر: ۵۸۴۳۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید والامقام مهدی حجتی گفت: وقتی پیکر پسرم را به بیمارستان منتقل کردند، نزد من آمدند و به من گفتند پسرت مجروح شده اما من شهادتش را باور داشتم.
کد خبر: ۵۸۴۳۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهيد «باقر باقری هاشم آباد» می‌گوید: بسیار بخشنده بود و به افراد بی‌بضاعت توجه خاصی داشت، بطوریکه قبل از عید نوروز از من می‌خواست که برای چند تا از دوستان نیازمندش کت و شلوار بخرم.
کد خبر: ۵۸۴۲۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا
والدین شهید «غلام یوسفی» می‌گویند: پسرم اخلاق نیکویی داشت و همواره به حرف‌های ما گوش می‌داد. او بسیجی بود و برای گشت‌زنی رفته بود. اشرار در کمین بودند و جلوتر سنگر گرفته بودند. هنگامی که پسرم و همراهش نزدیک شدند، اشرار شروع به تیراندازی کردند و در این درگیری، پسرم و همراهش هر دو به شهادت رسیدند.
کد خبر: ۵۸۴۲۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۲

پدر ریحانه سلطانی نژاد (دختر کاپشن صورتی، گوشواره قلبی) در برنامه حسینیه معلی؛ آن خاطره سختی که لحظه‌ی پیدا شدن پیکر دختر کوچکش در بیمارستان داشت را برای مردم و مخاطبان این برنامه تعریف کرد.
کد خبر: ۵۸۳۸۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۶

شهید «صابر متاجی نیمور» در وصیت نامه خود می‌گوید: «به والدین تان احترام بگذارید و بدانید که احسان به والدین موجب خشنودی خداوند و غفران الهی می‌شود.»
کد خبر: ۵۸۳۷۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «علی خادمی» می‌گوید: همیشه به مسجد می‌رفت و با همه رفتار خوبی داشت. وقتی می‌خواست همراه دوستش جایی برود، به او می‌گفت؛ "اول نمازت را بخوان، بعد با من بیا." آرزویش شهادت بود و واقعاً هم لیاقتش را داشت. در نامه‌هایش مدام می‌نوشت که از نرسیدن به شهادت ناراحت است.
کد خبر: ۵۸۳۷۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۶