خاطره ای از شهید کرم علی رحمی از شهدای استان ایلام
شدت درگیری، مانع عبادت بندگان مخلص خدا نمی شد. در کنار سنگر، فرصتی برای مناجات شهید با خدا فراهم شده بود. کتاب کوچک مفاتیح الجنان در دست چپ و چفیه حلقه شده دور گردن. بدین گونه غرق در خون خود شده بود و با فرق خونین در حال عبادت به شهادت رسید...
کد خبر: ۴۴۱۸۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳
شهيد پس از ازدواج صاحب 4 دختر و 3 پسر شد با شروع جنگ تحمیلی شهید خداداد با دلاوري تمام در جبهه هاي حق عليه باطل حضور پيدا كرد و مردانه با دشمن بعثي جنگيد
کد خبر: ۴۴۱۷۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳
خاطرهای از شهید سید حسین صادقی؛
همرزم شهید سیدحسین صادقی از دوست خود چنین میگوید: روزی در جبهه دیدم که سید حسین صادقی یک کاغذی در دست دارد و نام بچه ها را در آن نوشته است از او پرسیدم که این چه کاغذی است و تو در داخل آن چه می نویسی ؟
کد خبر: ۴۴۱۶۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۵
چند دقیقه بعد ضد هواییهای خودی شروع به کار کردن. صدای فرمانده یگان را شنیدم که بین بچهها میدوید و داد میزد: «ماسک! ماسکهاتونو بزنید. احتمال داره شیمیایی بزنن.»
کد خبر: ۴۴۱۶۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
شهدای آبان
اينك جز شهادت شويق ديگردر سرم نيست وقلبم آكنده از مهر و علاقه بخدا و درفكر هرچه زودتر رسيدن به معبود و آفريننده خويش هستم.
کد خبر: ۴۴۱۴۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۷
در سالروز شهادت منتشر می شود؛
گذشته از اين اوصاف او در خانه طور ديگري رفتار ميكرد و ماه هاي رمضان كه مرا حتماْ سحر بيدار كنيد و يا سر شب به مسجد رفتن او حاكي از كارها و رفتارهاي حاكي از خشوع و فروتني او بود كه در محمد بروز كرده بود. محمد به جبهه و جنگ علاقه اي وافر داشت.
کد خبر: ۴۴۱۳۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۵
خاطره ی از «شهید جاویدالاثر عبدالمجید امیدی» از زبان یکی از دوستان و اقوام شهید
محاسن بلند و وجود مدارک دیگر رزمندگان در جیب عبدالمجید، آنان را وا داشت تا سریع او را از دیگران جدا کنند و «عبدالمجید امیدی» تشنه و گرسنه، خاکی و خسته که دست و لباسهایش معطر به خون شهیدان و مجروحان بود، زیر پوتینها و قنداقه تفنگ بعثیها، بیرمقتر و خونینتر میشود...
کد خبر: ۴۴۱۲۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۶
همزمان با مراسم شب خاطره؛
آیین رونمایی کتاب «کتیبهای بر آسمان» خاطرات سرتیپ۲ خلبان اکبر صیاد بورانی، خلبان اف ۴ همزمان با مراسم شب خاطره ، در حوزه هنری برگزار میشود.
کد خبر: ۴۴۱۱۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲
خاطره ای از شهید جعفر چناری از زبان همرزم شهید
سر و پدر در یک لحظه انگار همدیگر را نمی شناختند. اما در یک لحظه همدیگر را در آغوش می گرفتند.
انگار، چند لحظه دیگر، با هم نیستند.پدر، انگار از صحنه نبرد کربلا برگشته بود و تجربه آنجا را در سینه داشت...
کد خبر: ۴۴۱۱۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲
با شروع جنگ عراق علیه ایران وارد سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی شد و در لشکر امیر(ع) به عنوان پاسدار درعملیات والفجر 5 به نبرد با دشمن پرداخت ...
کد خبر: ۴۴۱۰۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱
برشی از کتاب خواندنی به مساحت آسمان
خاطره اى از اصابت تركش به چشمان شهيد حميد اسماعيلى به نقل از غلام على حاجيان(دوست شهيد) كه برگرفته شده از كتاب به مساحت آسمان مى باشد و توسط نويد شاهد مازندران منتشر شد.
کد خبر: ۴۴۱۰۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱
معرفی فرماندهان استان زنجان(1)؛
قامت بیات اول فروردین ماه سال 1340 در روستای قره آغاج به دنیا امد. او دومین فرزند یک خانواده پرجمعیت بود و دو خواهر و پنج برادر داشت و پدرش (یحی) در قره آغاج کشاورزی می کرد.
کد خبر: ۴۴۰۹۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲
خاطره اى از دوران تحصيل و شهادت شهيد حميدرضا باطبى به نقل از على اكبر باطبى (پدرشهيد) كه برگرفته شده از كتاب به مساحت آسمان است.
کد خبر: ۴۴۰۹۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۹
خاطره ای از شهید صادق صیدکرمی-راوی همرزم شهید
حدوداً یک شبانه روز در راه بودیم. خبری از غذا نبود با مشکل، مقداری غذا تهیه کردیم. هم خسته و هم گرسنه بودیم. غذا هم خیلی کم بود. صادق غذای سهم خود را تقسیم کرد و به دیگر رزمندگان داد.گفتم: چرا غذا نمی خوری؟ گفت: من نمی خورم، غذا کم است، بگذار دیگر رزمندگان سهم مرا بخورند...
کد خبر: ۴۴۰۹۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۹
مراسم شب خاطره با حضور رزمندگان «عملیات والفجر4»، شامگاه شنبه 28 مهرماه 97 در بهنمير برگزار مى شود.
کد خبر: ۴۴۰۸۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۸
مستأجر بودیم، یک روز لباسش را پوشاندم و دم پله گذاشتم دختر همسایه ام کنارش بود ولی بچه را قل داده بود تا پایین پله سرش شکست پشمی را سوزاندم و به پیشانی اش گذاشتم خودش همیشه می گفت وقتی شهید شدم از این جای پیشانی ام مرا بشناسید. هر موقع به بهشت زهرا بروم از او معذرت خواهی می کنم، می گویم مادر اگر در تربیت تو کوتاهی کردم مرا ببخش و حلالم کن من از او کاملا راضی بودم
کد خبر: ۴۴۰۶۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱
خاطراتی از شهید والامقام عباسعلی فیض
فریادش در پاسگاه پیچید و دستور بازداشت عباسعلی را داد. روز بعد او در میان صلوات مردم آزاد شد. مردم جلوی پاسگاه منتظر او نشسته بودند.
کد خبر: ۴۴۰۶۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۵
خاطره ای از سردار رشید اسلام شهید حجت اله سلیمانی به نقل از همرزم شهید
با حالت بسیار سوزناکی، به درگاه پروردگار دعا می کرد و لحظات را همچنان، با گریه و التماس به درگاه الهی به سر می برد...
کد خبر: ۴۴۰۵۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۴
شهادت 23 مهرماه؛
پايان سال 62 براي من دردناکترين دوران زندگي بود در آخرين روزهاي سال شصت و دو . شهادت برادرم حيدر کشاورز درسي بر درسهايم افزود . شهادت جانگداز او باعث شد که بيشتر از هر زمان ديگر تنها شوم.
کد خبر: ۴۴۰۴۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۲
شهادت 20 مهر ماه؛
يادبود روز آخر از پاسگاه شهيد دستغيب در محور زاويه که مدت دو ماه در آنجا بودند و در تاريخ 14 آذر ماه 1364 از آنجا به شيخان رفتيم و ما در همان پاسگاه مانديم...
کد خبر: ۴۴۰۳۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۱