نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - مادر
شهید خرداد ماه ;
شهيدعلي حقه سبز در سال 1327 در خانواده اي مذهبي در محله خضر برازجان ديده به جهان گشود.. او چون مي خواست حضور دائم در صحنه انقلاب داشته باشد قبل از گرفتن ديپلم ،از تحصيل دست برداشت دبيرستان را ترك كرد تا بتواند حضور بيشتري در صحنه داشته باشد و از آنجا كه عشق به اسلام را در سر داشت بعد از پيروزي انقلاب بخدمت سپاه پاسداران برازجان درآمد وپس از آموزش عازم جبهه كردستان شد.
کد خبر: ۴۳۰۴۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

شب قبل از اينكه خبر شهادت محمد را براي من بياورند خواب ديدم زنگ خانه به صدا درآمد. وقتي در خانه را باز كردم ...
کد خبر: ۴۳۰۳۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین ترنجی
وقتی اومدیم تو این خونه خواب دیدم میگه مامان من درها رو باز کردم . اومدم کمک تون کنم . تو خواب فکر میکنم داره با ما زندگی میکنه . بچه ی خوب ومودب وآقایی بود . خیلی به ما محبت می کرد .
کد خبر: ۴۳۰۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

پس از شهادت فرزندم محمد ابراهيمی، از دوستانش كسي به خانواده ما سركشي نميكرد. تا مدت ها از اين جهت خيلي ناراحت بودم تا اينكه یک شب محمد به خوابم آمد...
کد خبر: ۴۳۰۳۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

روایتی خواندنی از « شهید احمد محمد مشَلب » با بیان دوست و مادر شهید برگرفته از کتاب «ملاقات در ملکوت» را در ادامه می خوانید؛
احمد قبر شهدا را برای شروع هر کاری بعنوان یک نقطه ی امید و حُسن آغاز، برای خود می دانست. در تشییع شهدا شرکت می کرد و بسیار بی قرار بود. در هنگام تشییع یک شهید شرکت می کرد و بسیار بی قرار بود. در هنگام تشییع یک شهید از محله ی «جبشیب»، خیلی گریه کرد و از محضر آن شهید خجالت می کشید.
کد خبر: ۴۳۰۲۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین بابایی
من هم که اطلاع نداشتم ووقتی شنیدم ، همون جا نشستم روی زمین وبیهوش شدم . خانم ها گفته بود . این مادر شهید حسین هست . چرا زودتر بهشون خبر ندادن ، الان اگر سکته میکرد چی ؟ هنوز نماز عشاء رو نخونده بودیم که خبر دادند ومن وآوردن خونه . به خواهر وبرادرهاش که تو خونه بودند گفتم وهمه شروع کردند به گریه کردن . برادرشهید تو ورامین خیاط بود وهمراه عموش اومد . پدرش هم نیمه شب اومد خونه .
کد خبر: ۴۳۰۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

مادر شهید معزز یداله حاج بابایی دنبه
شهید یدالله حاجی بابایی دنبه، دوازدهم شهريور 1347، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش حسینعلی، بازنشسته بود و مادر ش فاطمه نام داشت. دانش آموز اول متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. پانزدهم مرداد 1365، در فاوعراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهيد شد. مزار او در گلستان شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۳۰۰۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹

گفت‌وگو با خانواده جاویدالاثر شهید علیرضا ابراهیمی‌دینکی
تنها دلخوشی من رفتن بر سر مزار شهدای گمنام است. درددل‌ها و غصه‌های دلتنگی‌ام را با یک شهید در میان می‌گذارم و برایش مادر ی می‌کنم به امید اینکه شاید در نقطه‌ای از این خاک کسی پیدا شود که بر بالین شهیدم بنشیند و برایش مادر ی کند
کد خبر: ۴۳۰۰۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹

پس از ۳۶ سال فراق
مادر جهادگر بی‌سر، شهید امیرحسین بابایی‌پور پس از ۳۶ سال فراق فرزند شهیدش در شب شهادت مولای متقیان، علی علیه‌السلام به دیدار حضرت حق شتافت.
کد خبر: ۴۳۰۰۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن مرواری
جنبشی ها رو خودتون میدونین که یه عده ی خاص بودند که بر علیه انقلاب تظاهرات کرده بودند . این ها شبانه پاسدار بودند و خدا شاهده یادمه که شب های زمستون با چوب دستی تو خیابانها نگهبانی می دادند . حتی وقتی بهش فکر میکنم ، بغض گلوم و میگیره صبح وقتی برمیگشت تمام صورت و دستهاش از کبودی سرما سیاه شده بود . ولی با این وجود هیچ وقت گله و شکایتی نداشت . خیلی پسر خوب و کامل و با ایمانی بود . دبیرشون میگفت ، اگر این ها نبودند تمام دبیرستان و جنبشی ها گرفته بودند .
کد خبر: ۴۳۰۰۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹

بگوييد ولايت فقيه و روحانيت مبارز را تنها نگذاريد و اگر تنها بگذاريد روحانيت شكست مى خورد و اگر روحانيت شكست بخورد اسلام شكست خورده است...
کد خبر: ۴۲۹۸۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۴

مادر م تو از من نگهداری کردی اما من پژمرده نشدم، بلکه پرپر شدم. مادر م تو که زینب وار به عبادت و تلاش برای فرزندت گذراندی، مرگ و شهادت را به فرزندت آموختی آفرین بر تو مادر جان تو برای من هم مادر بودی و هم پدر...
کد خبر: ۴۲۹۸۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۴

وقتي مدرسه مي رفت و برمی گشت مي ديدم كفش تو پايش نيست مي گفتم مادر كفش هايت را چه كار كردی مي گفت مادر يک بچه تو خيابان ديدم كه كفش نداشت دادم به آن هر چه كه تو خانه مان به دستش می رسيد بر می داشت مي رفت می گفت...
کد خبر: ۴۲۹۶۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۲

شهید خرداد;
شهيد علي رضا باصولي در سال 1347 در خانه اي گلين اما مذهبي در روستاي دهقايد به دنيا آمد.اولين بار در عمليات والفجر2در منطقه دهلران و موسيان شركت كرد.اعزام دوم ايشان به مهاباد بود كه از ناحيه پا مجروع شدند.وي در بار سوم در عمليات والفجر8 شركت كردند كه از ناحيه ديد.
کد خبر: ۴۲۹۵۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۲

مادر شهید معززسید مجتبی تربتیان
شهید سید مجتبی تربتیان، يكم فروردين 1339، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش سیدباقر، کاسب بود و مادر ش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سال1360 ازدواج کرد و صاحب يك پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و دوم فروردين 1362، در فکه ایلام بر اثر اصابت ترکش به سر توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلستان شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۲۹۵۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۲

مادر شهید فاطمه الیاسی در گفت‌و‌گو از رشادت‌های یک بانوی کرد می‌گوید
یک روز قبل از شهادت فاطمه، به ما خبر دادند که محمدحسین به روستای ژان آمده و علیه گروهک‌ها یک سخنرانی بسیار مهم ایراد کرده است. عناصر ضدانقلاب از این موضوع بسیار ناراحت شده بودند. حتی تهدید کردند که به هر شیوه‌ای شده محمدحسین را می‌کشند....
کد خبر: ۴۲۹۳۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۸

مادر شهید نوچمنی
مادر شهید نوچمنی با بیان این که پسرش امانت خدا پیش او بود، گفت: حجت الله در آخرین تماس خود خبرداد که شهید می شود.
کد خبر: ۴۲۹۳۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۸

خاطرات;
شهيد ناصر شاهنده پور در سال 1344 در شهر اهرم ديار دليرمردان متولد شد.در سال 1364 به خدمت مقدس سربازي همراه با دوستان خود از شهر اهرم اعزام شدند محل آموزش شهيد پادگان حميد و مدت 20 ماه در مناطق جنگي جنوب بود.در مورخ 65/3/5 درمرز طلايیه به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۲۹۲۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۹

مقاومت اسلامی نجبای عراق، حزب‌الله لبنان و رزمندگان ایرانی نام شهید محمد معافی را کنار شهید محمود رضا بیضایی و شهید مرتضی مسیب‌زاده، درخشان و ماندگار می‌بینند.
کد خبر: ۴۲۹۲۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۷

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن محمدی
اون موقع هنوز پسرم شهید نشده بود . یه بار حسن آمد گفت ، بابا این گوسفند ها رو بفروش . گفتم ، چرا ؟ گفت: من میخوام برم جبهه . اگر نیومدم این گوسفند ها میرن کنار زراعت مردم و علف مردم رو میخورند . تو فردای قیامت باید جواب بدی . گفتم ، فقط هفت هشت تارو بده به خودم که اگر گوشت نیاز داشتیم ، داشته باشیم . دیدم همه رو فروخته و هیچی نگه نداشته . چند تا پیر به درد نخور رو نگه داشته بود . گفتم ، چرا این کارو کردی ؟ گفت ، بابا جان حرامه اگر من بخوام فقط خوب ها رو جدا کنم . کی میخواد جواب این ها رو بده .
کد خبر: ۴۲۹۱۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۹