نوید شاهد - «دشمن شروع کرد به اسیر گرفتن نیروها. به غیر از من چندین نفر نیز در داخل لوله‌ها بودند، دستم از همه جا کوتاه شده بود ولی از یاد خدا غافل نبودم شروع به خواندن آیت‌الکرسی کردم ...» ادامه این خاطره از زبان رزمنده اسلام "بهنام ذوالقدر" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
دستم از همه جا کوتاه شده بود ولی از یاد خدا غافل نبودم

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، بهنام ذوالقدر از رزمندگان اسلام که در هشت سال دفاع مقدس حضور داشته به بیان خاطرات خود و  رشادت‌ها و ایثارگری‌های همرزمانش و شهدا پرداخته و روایت می‌کند: در تاریخ بیست و هفتم خرداد ماه سال 67 قسمتی از ارتش عراق با همکاری منافقین در مهران به تیپ 2 زرهی حمله کرد که تا صبح غیور مردان تیپ 2 لشگر 16 زرهی نیروهای منافق و عراق را دفع کردند.

بنده بعد از یک سری عملیات‌ها که پرسنل انجام دادند در لوله‌ای که به عنوان پل استفاده می‌کردند گیر افتادم که با خواندن چندین ساعت آیت‌الکرسی و حتی تیراندازی دشمن به داخل لوله، سالم ماندم. بعد از 48 ساعت به یگان که عقب نشسته بود پیوستم.

 در سال 67 گروهبان دوم بودم و مسئول ارتباط بی‌سیم فرمانده لشگر بعد از این چندین بار نیروهای دشمن بر روی تیپ 2 تک کردند و پرسنل تیپ مردانه در برابر تک دشمن ایستادند. لشگر در محاصره افتاد و دستور عقب‌نشینی داده شد.

فرمانده لشگر در هنگام عزیمت از خط مقدم به طرف قرارگاه تیر خورد. دست ایشان را پانسمان کردم. وقتی به قرارگاه رسیدیم به دست دشمن افتاده بود. از ماشین پیاده شدم که به دستور فرمانده لشگر ببینم در ستاد کسی هست که نجاتش بدهیم. دیدیم کسی نیست.

آمدم بیرون دیدم دشمن داخل قرارگاه شده و ماشین نیز رفته بر روی رودخانه خشکی که وسط قرارگاه بود دهها لوله‌ آهنی بزرگ گذاشته بودند که من داخل یکی از آنها رفتم.

دشمن شروع کرد به اسیر گرفتن نیروها. به غیر از من چندین نفر نیز در داخل لوله‌ها بودند دستم از همه جا کوتاه شده بود ولی از یاد خدا غافل نبودم شروع به خواندن آیت‌الکرسی کردم دشمن از داخل لوله‌ها تعدادی از بچه‌ها را خارج کرد و شروع به تیراندازی به داخل لوله‌ها کرد ولی به حرمت آیت‌الکرسی دشمن کور شده و من را داخل لوله ندید. حتی یک گلوله نیز به من اصابت نکرد.

 در آن 10 ساعتی که در آن گرما داخل لوله بودم ناله مجروحین را می‌شنیدم که کمک می‌خواستند ولی نامردها به آنها می‌گفتند اگر به ما بپیوندید شما را نجات می‌دهیم.

ولی بچه‌ها آگاهانه شهادت را قبول کردند ولی تن به خیانت و ذلت ندادند و همانطوری که گوش می‌دادم شنیدم که ستوانیار شهید مقصودی که از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و خونریزی شدیدی داشت می‌گفت من ایرانی هستم و ایرانی اصیل هیچ وقت به کشور و ملت خود خیانت نمی‌کند.

من مرگ پرافتخار را به ذلت، خواری و زنده ماندن ترجیح می‌دهم دشمن نامرد حتی به آنها چکه‌ای آب نداد و این شهید بزرگوار به علت خونریزی شدید به درجه رفیع شهادت نایل شد.

بالاخره از آن مهلکه جان سالم به در بردم و شبانه از لوله خارج شدم و بعد از دهها ساعت خود را به یگان اصلی‌ام رساندم و مجددا بدون هیچ استراحتی به مقابله با دشمن پرداختیم.

منبع: کتاب خاکریز(گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین)

مادر شهید
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده