به صلیب میگویم!
شنبه, ۰۴ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۰۹
حاج آقای ابوترابی که تا آن زمان آنجا نبودند، خودشان را رساندند و خطاب به فرمانده عراقی گفتند: این وحشیبازیها چیست که میکنید، اگر کارتان را ادامه بدهید من به صلیب اطلاع خواهم داد...
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، سید آزادگان شهید حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد، در سال 1318 به دنیا آمد، پدرش سید عباس ابوترابیفرد نام داشت، دوران ابتدایی را در مدارس دولتی قم سپری کرد و سپس در نجف به تحصیل حوزوی پرداخت.
وی در جنگ ایران و عراق در کنار مهدی چمران حضور داشت و در نهایت به اسارت درآمد. نقش عمدهای در اردوگاههای اسرای ایرانی در عراق داشت، نماینده تهران در مجلس چهارم و پنجم و از اعضای مؤسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بود که به سبب تحمل اسارت در جریان جنگ ایران و عراق به سیدالاسرا مشهور بود.
یکی از اسرا به طریقی یک رادیو تهیه کرده بود که روزها آنرا درون باغچه محوطهی اردوگاه مخفی میکرد و شبها برای استفاده بیرون میآورد.
یک روز که ایشان در حال در آوردن رادیو از درون باغچه بود، یکی از سربازهای عراقی از بالای ساختمان اردوگاه متوجه میشود که ایشان چیزی را از زیر خاک بیرون درآورد که موضوع را به فرمانده اردوگاه اطلاع داد و فردای آن روز فرمانده اردوگاه آمد و او را صدا زد و خواست که رادیو را بیاورد، ولی آن رزمنده موضوع را انکار کرد.
آن روز فرمانده عراقی هر کاری کرد نتوانست رادیو را پیدا کرده و از او بگیرد و وقتی دید او هم قبول نمیکند که رادیو دارد، دستور داد ایشان را وسط محوطه اردوگاه به یک ستون آهنی بسته و یک کارتن هم آوردند و پاهای او را داخل آن گذاشتند و دستور داد نفت آورده و ریختند روی کارتن، سپس فرمانده مجدداً گفت: اگر نگویی رادیو را کجا گذاشتهای، کارتن را آتش میزنم و او باز هم انکار کرد.
فرمانده به سرباز عراقی دستور داد کارتن را کبریت بزند ولی سرباز عراقی که ترسیده و وحشت کرده بود این کار را نکرد، فرمانده عراقی هم رفت خودش کبریت را برداشت و کارتن را آتش زد.
کارتن که آتش گرفت، کمکم به لباس برادر اسیرمان سرایت کرد و صحنه صحنه وحشتناکی شده بود، در همین حال حاج آقای ابوترابی که تا آن زمان آنجا نبودند، خودشان را رساندند و خطاب به فرمانده عراقی گفتند: این وحشیبازیها چیست که میکنید، اگر کارتان را ادامه بدهید من به صلیب اطلاع خواهم داد.
حاج آقای ابوترابی طوری با افسر عراقی برخورد کردند که ایشان حسابی ترسیده و دستور دادند که آتش را خاموش کنند.
وی در جنگ ایران و عراق در کنار مهدی چمران حضور داشت و در نهایت به اسارت درآمد. نقش عمدهای در اردوگاههای اسرای ایرانی در عراق داشت، نماینده تهران در مجلس چهارم و پنجم و از اعضای مؤسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بود که به سبب تحمل اسارت در جریان جنگ ایران و عراق به سیدالاسرا مشهور بود.
سید علیاکبر ابوترابیفرد از آنجایی که جانباز 70 درصد بود، دوازدهم خرداد ۱۳۷۹ در مسیر زیارت حرم علیبن موسی الرضا(ع) به همراه پدرش آیتاللَّه سیدعباس ابوترابیفرد بر اثر سانحه رانندگی به مقام شهادت نایل شد و پیکر هر دو در صحن آزادی حرم امام رضا به خاک سپرده شده است.
شجاع آهنگری، همبند سید آزادگان، شهید حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابی:
استفاده از رادیو و یا داشتن آن در دوران اسارت جرم بزرگی و معمولاً هم برای اسرا غیرممکن بود و در صورتی که معلوم میشد کسی رادیو دارد حکماش اعدام بود.یکی از اسرا به طریقی یک رادیو تهیه کرده بود که روزها آنرا درون باغچه محوطهی اردوگاه مخفی میکرد و شبها برای استفاده بیرون میآورد.
یک روز که ایشان در حال در آوردن رادیو از درون باغچه بود، یکی از سربازهای عراقی از بالای ساختمان اردوگاه متوجه میشود که ایشان چیزی را از زیر خاک بیرون درآورد که موضوع را به فرمانده اردوگاه اطلاع داد و فردای آن روز فرمانده اردوگاه آمد و او را صدا زد و خواست که رادیو را بیاورد، ولی آن رزمنده موضوع را انکار کرد.
آن روز فرمانده عراقی هر کاری کرد نتوانست رادیو را پیدا کرده و از او بگیرد و وقتی دید او هم قبول نمیکند که رادیو دارد، دستور داد ایشان را وسط محوطه اردوگاه به یک ستون آهنی بسته و یک کارتن هم آوردند و پاهای او را داخل آن گذاشتند و دستور داد نفت آورده و ریختند روی کارتن، سپس فرمانده مجدداً گفت: اگر نگویی رادیو را کجا گذاشتهای، کارتن را آتش میزنم و او باز هم انکار کرد.
فرمانده به سرباز عراقی دستور داد کارتن را کبریت بزند ولی سرباز عراقی که ترسیده و وحشت کرده بود این کار را نکرد، فرمانده عراقی هم رفت خودش کبریت را برداشت و کارتن را آتش زد.
کارتن که آتش گرفت، کمکم به لباس برادر اسیرمان سرایت کرد و صحنه صحنه وحشتناکی شده بود، در همین حال حاج آقای ابوترابی که تا آن زمان آنجا نبودند، خودشان را رساندند و خطاب به فرمانده عراقی گفتند: این وحشیبازیها چیست که میکنید، اگر کارتان را ادامه بدهید من به صلیب اطلاع خواهم داد.
حاج آقای ابوترابی طوری با افسر عراقی برخورد کردند که ایشان حسابی ترسیده و دستور دادند که آتش را خاموش کنند.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما