منتظرم که با او، به کربلا برویم
چهارشنبه, ۰۸ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۵۷
گفت: مادر نیا، تو آنجا گریه میکنی و ناراحت میشوی، من میروم و قول میدهم که برگشتم با هم کربلا برویم.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید علیرضا شیری، یکم فروردین ۱۳۴۲ در شهر دماوند به دنیا آمد، پدرش غلامحسین در ژاندارمری کار میکرد و مادرش محبوبه نام داشت، تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و کارگر شیرینیپزی بود. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت، بیستم اردیبهشت ۱۳۶۱ در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد و مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین قرار دارد.
محبوبه مرتضایی مادر شهید علیرضا شیری:
هنوز دانشآموز دبیرستان بود که درسش را رها کرد و به جبههها رفت اما از ترس اینکه ما به او اصرار نکنیم که درس بخوان و به جبهه نرو، کمتر به مرخصی میآمد.آخرین باری که برای مرخصی آمد لباسهای بسیجی تنش بود، آنها را در آورد و گفت: اینها را بشویید من میروم مسجد کار دارم. بعدها فهمیدم که رفته بود وصیتنامهاش را بنویسد و در راه مسجد هم از دوستان و همسایهها خداحافظی کرده بود.
وقتی از مسجد برگشت، لباسهایش را برداشت که بپوشد، گفتم: مادر سرما میخوری صبر کن لباسهایت خشک شود و بعدا برو. گفت دیر میشود.
من هم ساکش را بستم و بدون اینکه ناهار بخورد راه افتاد. انگار خیلی عجله داشت. میخواستم بروم تا سپاه بدرقهاش کنم اما قسم داد که نروم.
گفت: مادر نیا، تو آنجا گریه میکنی و ناراحت میشوی، من میروم و قول میدهم که برگشتم با هم کربلا برویم.
چند روز بعد بود که خبر شهادتش را آوردند و من هنوز منتظر روزی هستم که با علیرضا به کربلا برویم.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما