کتاب «راه ستارهها 3»، خاطرات خواندنی شهید "حسینپور"
پنجشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۱۱
کتاب «راه ستارهها 3»، زندگینامه و مجموعه خاطرات خواندنی شهید "حسن حسینپور" است که در پنج هزار نسخه به چاپ رسیده است.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، کتاب «راه ستارهها 3»، زندگینامه و مجموعه خاطرات خواندنی شهید حسن حسینپور است که در پنج هزار نسخه و یکصد و 43 صفحه به چاپ رسیده است.
این کتاب نخستین بار سال 1396 به همت انتشارات شهدای نیروی زمینی سپاه، نگارش و بازنویسی سید محمود امینی، دبیر مجموعه سعید حسنی و ویراستار ادبی و محتوایی زکیه کشکولی منتشر شده است.
کتاب فوق شامل خاطرات مادر، پدر، همسر، برادر، خواهر و همرزم شهید حسن حسینپور است که با بازگویی خاطراتشان سیره و منش این شهید بزرگوار را برای مخاطبان بازگو میکنند.
در بخشی از این کتاب با خاطرهگویی اشرف رضائی مادر شهید حسن حسینپور آمده است: هیچگاه از ماموریتهایش اطلاعات خاصی به ما نمیداد. حتی وقتی که برای آخرین بار به منطقه عملیاتی شمال غرب و شهرستان «سردشت» اعزام شد، در جواب سوالهای ما فقط این را گفت: «دورهای دو هفتهای ارومیه برایمان گذاشتهاند و ناچاریم برویم!».
چند باری که با حسن تماس میگرفتم به قدری آهسته صحبت میکرد که به حرفهایش شک کردم! یک بار به او گفتم:«حسن جان! مگه توی کمین دشمن نشستی که اِنقدر آروم صحبت میکنی؟!».
خندید و گفت: «مادر جان با این فکرها خودتو اذیت نکن! آخه کی گفته که من تو کمین نشستم؟!» بعد از شهادتش، دوستانش برایم تعریف کردند که آن ایام به قدری به دشمن نزدیک بودند که در هنگام تماس، پتو روی سرشان میانداختند تا صدایشان را دشمن نشنود! حسن حتی روی صفحه تلفن همراهش را هم برچسب زده بود که روشنایی آن باعث جلب توجه دشمن نشود!.
گفتنی است شهید حسن حسینپور، بیستم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در قزوین به دنیا آمد، پدرش سلیمان و مادرش اشرف رضائی نام داشت و تحصیلاتش را تا پایان مقطع متوسطه ادامه داد.
این شهید بزرگوار در تاریخ پانزدهم فروردین ماه ۱۳۸۹ ازدواج کرد، تکاور و پاسدار سپاه بود و توسط سپاه صابرین تهران به عنوان فرمانده دسته در شمال غرب (سردشت) حضور یافت.
وی چهاردهم شهریور ماه سال ۱۳۹۰ و در حین درگیری با گروهک ضد انقلاب پژاک بر اثر اصابت گلوله ی مستقیم و جراحات وارده شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
این کتاب نخستین بار سال 1396 به همت انتشارات شهدای نیروی زمینی سپاه، نگارش و بازنویسی سید محمود امینی، دبیر مجموعه سعید حسنی و ویراستار ادبی و محتوایی زکیه کشکولی منتشر شده است.
کتاب فوق شامل خاطرات مادر، پدر، همسر، برادر، خواهر و همرزم شهید حسن حسینپور است که با بازگویی خاطراتشان سیره و منش این شهید بزرگوار را برای مخاطبان بازگو میکنند.
در بخشی از این کتاب با خاطرهگویی اشرف رضائی مادر شهید حسن حسینپور آمده است: هیچگاه از ماموریتهایش اطلاعات خاصی به ما نمیداد. حتی وقتی که برای آخرین بار به منطقه عملیاتی شمال غرب و شهرستان «سردشت» اعزام شد، در جواب سوالهای ما فقط این را گفت: «دورهای دو هفتهای ارومیه برایمان گذاشتهاند و ناچاریم برویم!».
چند باری که با حسن تماس میگرفتم به قدری آهسته صحبت میکرد که به حرفهایش شک کردم! یک بار به او گفتم:«حسن جان! مگه توی کمین دشمن نشستی که اِنقدر آروم صحبت میکنی؟!».
خندید و گفت: «مادر جان با این فکرها خودتو اذیت نکن! آخه کی گفته که من تو کمین نشستم؟!» بعد از شهادتش، دوستانش برایم تعریف کردند که آن ایام به قدری به دشمن نزدیک بودند که در هنگام تماس، پتو روی سرشان میانداختند تا صدایشان را دشمن نشنود! حسن حتی روی صفحه تلفن همراهش را هم برچسب زده بود که روشنایی آن باعث جلب توجه دشمن نشود!.
گفتنی است شهید حسن حسینپور، بیستم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در قزوین به دنیا آمد، پدرش سلیمان و مادرش اشرف رضائی نام داشت و تحصیلاتش را تا پایان مقطع متوسطه ادامه داد.
این شهید بزرگوار در تاریخ پانزدهم فروردین ماه ۱۳۸۹ ازدواج کرد، تکاور و پاسدار سپاه بود و توسط سپاه صابرین تهران به عنوان فرمانده دسته در شمال غرب (سردشت) حضور یافت.
وی چهاردهم شهریور ماه سال ۱۳۹۰ و در حین درگیری با گروهک ضد انقلاب پژاک بر اثر اصابت گلوله ی مستقیم و جراحات وارده شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
نظر شما