عملیات منتفی شد
سهشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۹
نوید شاهد - «با وضعیت پیش آامده موضوع عملیات هم منتفی شد و گفتند نیروها ترخیص شوند و ممنوعیت تماس با خانوادهها را بردارند. برای من هم نامهای از طرف پدرم فرستاده شده بود ...» ادامه این خاطره را از زبان "رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست" در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
وی سال 1354 ازدواج کرد و دو فرزند دختر و پسر از خود به یادگار گذاشته است، ایشان با آغاز جنگ تحمیلی حضورش را در جبههها ضروری دانست و براساس پیگیریهای مستمری که داشته در مناطق جنگی حضور یافته است.
وی طی 26 ماه به دفعات در جبهههای جنوب و غرب کشور در مسئولیتهای مختلف نظامی و تدارکاتی فعالیت داشته است.
عملیات منتفی شد!
رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست روایت میکند:
با وضعیت پیش آمده موضوع عملیات هم منتفی شد و گفتند تا نیروها ترخیص شوند و ممنوعیت تماس با خانوادهها را برداشتند. برای من نامهای از طرف پدرم فرستاده شده بود که پس از رفع ممنوعیت به دستم رسید و مدتی از ارسال آن گذشته بود.
پدرم در آن نامه ضمن حال و احوال گفته بود که با رفتنمان به سوریه موافقت شده است و هر وقت که توانست برای این سفر خودت را برسان. من به یاد خوابی که دیده بودم در مورد رفتن به سوریه، افتادم و دیدم که خوابم صحیح بوده است.
نزد معاون ستاد رفتم و موضوع نامه را با ایشان در میان گذاشته با توجه به وضعیت بلاتکلیفی که برای نیروها پیش آمده بود، تقاضای مرخصی کردم. ایشان گفتند که خود مسئولان گردان میتوانند به هر کدام از نیروها ترخیصی بدهند.
پس به برادر حاج احمد حیدری مراجعه کردم و نامهام را به او نشان دادم. ایشان یک روز زودتر از ترخیص نیروها، مرا مرخص کردند و من در تاریخ یازدهم آذر ماه سال 1363 ساعت 10 صبح از پایگاه مهاباد و موقعیت شهید ناصری مرخص شدم.
قبل از حرکت موضوع سفر زیارتیم را با دوستانم در میان گذاشتم. همه التماس دعا داشتند و تقاضای پارچه سبز تبرکی کردند که من هم این کار را کردم و در بازار سوریه پارچه سبزی را خریدم و به حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) متبرک کردم تا در اعزام بعدی به هر کدام از دوستان قسمتی از آن را بدهم.
طی مدتی که در لشگر 17 علیبنابیطالب(ع) بودم، از دوستانم که بعضی از آنها شهید شدند، تقاضای دستخط یادگاری و عکس همراه کردم و آنان این خواهش مرا قبول نمودند.
اکنون در دفترچه خاطراتم دست خط آن دوستان را همراه با عکسها دارم و به عنوان یادگاری گرانقدر از رزمندگان و شهیدان بزرگوار، از آن مراقبت میکنم. اینها خاطراتی است که هیچ وقت از ذهن من خارج نمیشود و همواره مرا به یاد آن روزهای پرافتخار میاندازد.
همیشه وقتی به آنها نگاه میکنم یاد این بیت شعر میافتم که میگوید«امروز که جز شور جوانی به سرم نیست/ عکسم تو نگهدار که فردا اثرم نیست» و به یاد دوستان شهیدم میافتم. خوشحال میشوم که افتخار آن را داشتم تا ایامی را در کنار جوانان پاکدل رزمنده و شهیدان همیشه جاوید بودهام.
منبع: کتاب موج انفجار(دفاع مقدس در خاطرات رزمنده جهادگر بهرام ایراندوست)
نظر شما