کنترل مرزها و برقراری امنیت در منطقه با چوب و چماق!
پنجشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۵
نوید شاهد - «آن اوایل به دلیل کمبود امکانات و اسلحه، اغلب افراد کمیته به چوب و چماق مسلح بودند و با همان سلاح نگهبانی میدادند ولی با گذشت زمان و دستگیری افراد ضد انقلاب و اشرار، اسلحه آنان ضبط شد و در اختیار بچههای کمیته قرار گرفت ...» ادامه این خاطره از «منوچهر مهجور» یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، منوچهر (علیاصغر) مهجور متولد 1326 در قزوین است و از فرماندهان دوران دفاع مقدس، فرمانده اولیه تیپ 17 قم و معاون عملیات سپاه بانه در جنگ تحمیلی به شمار میرود. وی که هشت سال مدیرکل بنیاد جانبازان قزوین نیز بود، پدر شهید مجید مهجور و برادر شهید جواد مهجور است و تنها دارنده نشان فتح در استان قزوین از سوی رهبر معظم انقلاب میباشد.
کنترل مرزها و برقراری امنیت در منطقه با چوب و چماق!
منوچهر (علیاصغر) مهجور روایت میکند:
به خاطر اوضاع متشنج و اتفاقات بزرگ سیاسی در کشور، ناامنی و ترس زیرپوست شهر ریشه دوانده بود و روزبه روز بر نگرانی و اضطراب مردم مرزنشین افزوده میشد. افراد سلطنتطلب و مخالف نظام، ارز و اوراق بهادار و جواهراتی را ضبط کرده و در فکر انتقال پنهانی آنها از مرزها بودند. در یکی از شبها نگهبانان به شخصی برخوردند که قصد داشت با یک گونی پر از دلار از مرز عبور کند.
بعد از بازجویی مشخص شد پولها متعلق به بانک است و بعد از صورت جلسه، مبلغ را به شهربانی قصر شیرین و از آنجا به بانک ملی تحویل دادیم. مشکلات مرزی به همین جا ختم نمیشد. افرادی که عضو ساواک بودند یا از عناصر حامی شاهنشاه به حساب میآمدند سعی داشتند از طریق مرز فرار کنند.
از سوی دیگر ضد انقلاب فعالیت خود در آن سوی مرزها و در داخل شهر و روستاها را آغاز کرده بود و با تجاوز به مال، ناموس و جان مردم و مینگذاری در جادهها سعی در متشنج ساختن اوضاع داشت.
در آغاز کار برای ایجاد امنیت تصمیم گرفتیم منطقه را بین نیروهای کمیته و مردم محلی و ارتشیهای انقلابی گروه ضربت تقسیم کنیم؛ بنابراین از مرز خسروی تا کرند غرب، قصر شیرین و سر پل ذهاب را ایست بازرسی گذاشتیم تا نیروهای ضد انقلابی و فراریان شاه دوستی که بین مردم پنهان شدهاند دستگیر شوند. ما این افراد را به مسئولان کرمانشاه تحویل میدادیم.
آن اوایل به دلیل کمبود امکانات و اسلحه، اغلب افراد کمیته به چوب و چماق مسلح بودند و با همان سلاح نگهبانی میدادند ولی با گذشت زمان و دستگیری افراد ضد انقلاب و اشرار، اسلحه آنان ضبط شد و در اختیار بچههای کمیته قرار گرفت.
جدا از مشکلات مرزهای داخلی، در آن سوی مرزها نیز اوضاع متشنج بود و از همان 22 بهمن در پاسگاه مرزی با عراقیها درگیری داشتیم. آنها فرصت را غنیمت شمرده بودند و با حملاتی که به پاسگاههای ایران میکردند سعی در گسترش مرزهای خود داشتند.
با سقوط پیدرپی پاسگاههای مرزی فهمیدیم برای کنترل اوضاع نیاز به یک فکر اساسی داریم بنابراین تصمیم گرفتیم به خدمت حضرت امام برویم و از خود ایشان چاره کار بجوییم.
منبع: کتاب مرد روزهای بارانی (روایت زندگی علیاصغر مهجور از فرماندهان دوران دفاع مقدس)
نظر شما