خاطره خوانی از ایثار پیرمرد سختکوش جبهه
شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۴۶
نوید شاهد - «قرار شد یک شب برای تهیه سیم به طرف عراقیها برویم. سیمهای فراوانی آنجا ریخته شده بود که برای آوردن آن مجبور بودیم که یک قاطر هم با خودمان ببریم ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده دفاع مقدس کامبیز فتحیلوشانی، متولد 1344 است که به مدت دو سال در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور داشته است. وی بلافاصله بعد از جنگ سال 68 وارد کار نویسندگی شده و بیش از 28 سال است که در ثبت و ضبط خاطرات شهدا قلم میزند.
ایشان اکنون بازنشسته آموزش و پرورش و استاد دانشگاه است و تاکنون کتابهای مختلفی از جمله گوهر معرفت، یاس حنفیه، من چهارده ساله نیستم، صدای سخن عشق، علمدار حسین، علی، پرواز عاشقانه، گلبرگهای جنگل، ستارههای خاکی، نگارستان، شادی، گوهر شاهوار شاهنامه، رمز و رازهای واقعی خوشبختی و شاد زیستن و آیینههای بیغبار را به چاپ رسانده است.
من به اندازه قاطر هم ارزش ندارم؟
رزمنده دفاع مقدس کامبیز فتحیلوشانی روایت میکند:
یک شب بچهها درباره امکانات و تجهیزات عراقیها صحبت میکردند و یکی از بچهها بدجوری حسودیش شده بود. میگفت آخر ما از آنها چه کم داریم که باید این اندازه فقیرانه جنگ کنیم.
یکی از مشکلات ما حرف زدن با بیسیم بود که میگفتند عراقیها خط آن را میگیرند، به همین خاطر چند تا تلفن هندلی از عراقها کش رفته بودیم ولی سیم نداشتیم.
قرار شد یک شب برای تهیه سیم به طرف عراقیها برویم. سیمهای فراوانی آنجا ریخته شده بود که برای آوردن آن مجبور بودیم که یک قاطر هم با خودمان ببریم.
پیرمرد شیردل و کمک تیربارچی من شهید میرزاولی جلوخانی لج کرده بود که من هم میخواهم بیایم و هر چه میگفتیم پیرمرد سیم آوردن کار جوانترهاست به گوشش فرو نمیرفت تا اینکه گفت: یعنی من به اندازه این قاطر هم نمیارزم تا با خودتان ببرید برایتان بار بیاورم که واقعا ما را از رو برد و آن شب سیمهای زیادی را با دوشش آورد.
منبع: کتاب نگارستان(برگرفته از دفترچههای خاطرات هشت سال دفاع مقدس)
نظر شما