نوید شاهد - «عادل به رفیقش گفت: این شیخ قزوینی هم مُرد. رفیقش پرسید چرا؟ گفت: شکنجه‌اش کردند، ریش‌هایش را سوزاندند، ریه‌اش خونریزی کرد و تمام کرد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "حجت‌الاسلام نصرت‌الله انصاری" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
این شیخ قزوینی هم مُرد!
 
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید حجت‌الاسلام نصرت‌الله انصاری، دوم دی ۱۳۲۰ در روستای عصمت‌آباد از توابع شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد، پدرش علی‌اصغر و مادرش بتول نام داشت، تا پایان دکترا در رشته اللهیات و معارف اسلامی درس خواند و روحانی و کارمند صندوق تعاون اسلامی بود.

وی جزو ۱۰ نفر روحانی اول طرفدار امام در شهر قزوین بود و همین موجب شد متضمن پرداخت هزینه‌هایی باشد که حداقل آن بازداشت و تعقیب شهربانی و ساواک بود. این شهید بزرگوار بیست و پنجم اسفند ۱۳۵۴ در زندان ساواک تهران بر اثر شکنجه توسط عوامل رژیم شاهنشاهی به شهادت رسید و مزار او در بهشت‌زهرای شهر تهران واقع است.

محمدحسین خاکساران می‌گوید: زمانی که درسلول انفرادی کمیته مشترک بودم یک دانشجویی که تازه دستگیر شده بود را به سلول من آوردند. مدتی بعد از آشنایی ایشان به من گفت که یک قزوینی را که تازه دستگیر شده بود به سلول ما آوردند. از نشانه‌هایی که آن جوان می‌داد متوجه شدم که شیخ نصرت‌الله انصاری است.

حسین رشوند نیز از طریق محمود میزبان متوجه می‌شود. محمود میزبان آمد گفت انصاری شهید شد. بردن زدنش و چون ناراحتی قلبی داشت از بین رفت.

از حجم و شدت شکنجه ساواک سندی وجود ندارد؛ اما به نظر می‌رسد نصرت‌الله انصاری پس از 6 روز مقاومت نهایتا از کمیته مشترک به بیمارستان شهربانی منتقل می‌شود.

یوسف باروتی می‌گوید: صبح به صبح مامور بهداری می‌آمد در راهرو داد می‌زد کی می‌خواهد بهداری برود؟ بعد آن کسی که می‌خواست برود فرنچ را روی سرش می‌کشیدند و می‌بردند حیاط طبقه پایین.

آنجا یک پزشک‌یار بود. چند تا قرص می‌داد. اگر خیلی حاد بود می‌بردند بیمارستان شهربانی. حالا حالا نمی‌بردند. یک کسی که در حد مرگ بود می‌بردند یا پاهایشان خونریزی می‌افتاد. پانسمان جواب نمی‌داد می‌بردند بیمارستان شهربانی. آقای انصاری مطمئنا رفته‌اند بهداری و بهشان داروهای الکی داده‌اند، اقافه نکرده و به مرحله‌ای رسیده که احساس خفگی بهش دست داده است.

همچنین محمدحسین خاکساران که خود در اثر کشیدن ناخن‌هایش توسط ساواک به بیمارستان شهربانی منتقل شده بود، می‌گوید: 15 روز در بیمارستان شهربانی بستری بودم. چون پاهام خیلی مجروح شده بود، بردند عمل کردند.

بعدش سروصدایی شنیدم که یک نفر جدید را بردند اتاق دیگری بستری کردند. ابتدا نفهمیدم که شیخ انصاری است بعد خود ماموران که جلوی اتاق بودند با هم صحبت می‌کردند.

یکی از آنها اسمش عادل بود. عادل برگشت به رفیقش گفت: این شیخ قزوینی هم مُرد. رفیقش پرسید چرا؟ گفت: شکنجه‌اش کردند، ریش‌هایش را سوزاندند، ریه‌اش خونریزی کرد و تمام کرد.

منبع: کتاب شیخ نصرت (زندگی و مبارزه روحانی شهید نصرت‌الله انصاری)
 
پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده