نوید شاهد - «محسن آمریکایی در روز‌های اولیه اسارت بعد از شناسایی حاج‌آقا، نام و مشخصات ایشان را به ماموران عراقی لو می‌دهد و اینکه همین موضوع باعث شکنجه‌های شدید حاج‌آقا می‌شود ...» ادامه این خاطره از شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
بخشش شهید ابوترابی که آمریکایی را از اعدام نجات داد!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، سید آزادگان، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد، در سال ۱۳۱۸ به دنیا آمد، پدرش سید عباس ابوترابی‌فرد نام داشت، دوران ابتدایی را در مدارس دولتی قم سپری کرد و سپس در نجف به تحصیل حوزوی پرداخت.

وی در جنگ ایران و عراق در کنار مهدی چمران حضور داشت و در نهایت به اسارت درآمد. نقش عمده‌ای در اردوگاه‌های اسرای ایرانی در عراق داشت، نماینده تهران در مجلس چهارم و پنجم و از اعضای مؤسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بود که به سبب تحمل اسارت در جریان جنگ ایران و عراق به سید آزادگان مشهور بود.

سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد از آنجایی که جانباز ۷۰ درصد بود، دوازدهم خرداد ۱۳۷۹ در مسیر زیارت حرم علی‌بن موسی الرضا (ع) به همراه پدرش آیت‌اللَّه سیدعباس ابوترابی‌فرد بر اثر سانحه رانندگی به مقام شهادت نایل شد و پیکر هر دو در صحن آزادی حرم امام رضا (ع) به خاک سپرده شده است.

بخشش شهید ابوترابی که آمریکایی را از اعدام نجات داد!

نورالدین چوپانی هم‌بند حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد در دوران اسارات نقل می‌کند:
در طول دوران اسارت، موضوع لو دادن حاج‌آقا توسط شخصی که معروف به محسن آمریکایی بود را بار‌ها شنیده بودم و اینکه وی در روز‌های اولیه اسارت با حاج‌آقا در یک سلول بوده و خود را رزمنده جا می‌زد و بعد از شناسایی حاج‌آقا، نام و مشخصات ایشان را به ماموران عراقی لو می‌دهد و اینکه همین موضوع باعث شکنجه‌های شدید حاج‌آقا می‌شود.

بعد از آزادی از اسارت یک روز از حاج‌آقا سوال کردم: شما در خصوص محسن آمریکایی گفته بودید: من از هر کس که بگذرم از ایشان نمی‌گذرم، سرانجام ایشان چه شد؟

حاج‌آقا فرمودند: زمانی که من می‌خواستم به ایران بیایم، محسن آمریکایی نزد من آمد و گفت: من اگر عراق بمانم کشته خواهم شد، می‌خواهم برگردم ایران، شما کمکم می‌کنید که مرا اعدام نکنند و من هم گفتم: کمکت خواهم کرد.

بعد از مدتی که در ایران بودیم، مادر ایشان به نزد من آمد و گفت: پسرم: در زندان است و مرا نزد شما فرستاده و گفته است تنها کسی که می‌تواند مرا از اعدام نجات دهد حاج‌آقا ابوترابی هستند و من هم حالا نزد شما آمده‌ام که کمک کنید تا ایشان را اعدام نکنند.

لدا وقتی دیدم که مادر ایشان نزد من آمده است من هم به مسئولان گفتم من سهم خود را بخشیدم و با سهم بقیه کاری ندارم؛ که همین امر موجب شد تا ایشان اعدام نشود.

منبع: کتاب پدیده (سیره سید آزادگان شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد در خاطرات آزادگان استان قزوین)
 
پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده