برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد «ابتدا فکر کردیم هواپیما‌های ایرانی هستند و شروع به سر دادن شعار و تکبیر کردیم که ناگهان صدای انفجار مهیبی به گوش رسید همه وحشت زده به بیرون دویدیم. صدای آژیر آمبولانس‌ها و همهمه مردم شهر را فرا گرفته بود ...» ادامه این خاطره از "ابوالفضل ابراهیم‌خانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

هواپیما‌های عراقی و بمباران مدارس!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، ابوالفضل ابراهیم‌خانی از خاطرات خود می‌گوید: بعد از رسیدن به مدرسه طبق روال معمول همه سر صف ایستاده بعد از تلاوت قرآن که توسط یکی از دانش‌آموزان قرائت شد و سر دادن شعار‌های زمان جنگ (درود بر خمینی، مرگ بر صدام، جنگ جنگ تا پیروزی) ناگهان صدای پرواز هواپیما (عراقی) به گوش‌مان رسید.

وقتی برگشتیم دیدیم سه فروند هواپیمای جنگی درست از بالای دیوار مدرسه‌مان در حال پرواز هستند، هواپیما‌ها آنقدر از فاصله کم به پرواز درآمده بودند که ما قادر بودیم خلبان‌های هواپیما‌ها را نیز به راحتی ببینیم.
ابتدا فکر کردیم هواپیما‌های ایرانی هستند و شروع به سر دادن شعار و تکبیر کردیم که ناگهان صدای انفجار مهیبی به گوش رسید همه وحشت زده به بیرون دویدیم. صدای آژیر آمبولانس‌ها و همهمه مردم شهر را فرا گرفته بود.

محل بمباران شده شهرمان معروف به کوچه مشکی بود که در آن محله سه مدرسه (ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان) در مجاورت یکدیگر قرار داشتند و بمب دقیقاً به دبیرستان دخترانه به نام بینش اصابت کرده بود. وقتی به محل مذکور رسیدیم با حادثه واقعا دردناکی روبرو شدیم.

درست یادم هست که تعداد زیادی از دانش‌آموزان شهید و مجروح شده بودند و همه جا را خون، آتش و دود فرا گرفته بود. مردم شهرمان هر آنچه که از دست‌شان برمی‌آمد برای کمک‌رسانی انجام دادند.

منبع: کتاب اول خاکریز (گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده