نوید شاهد - «معلمی که از اهواز به تهران منتقل شده بود. به دفتر آقای رجایی آمد و گفت: باید زن مرا که معلم است به تهران منتقل کنید، رجایی به او گفت: برادر، چرا قبل از مهر این را به اداره‌ات نگفته‌ای و گذاشته‌ای کلاس‌ها دایر شود و حالا آمده‌ای و می‌گویی زنم را منتقل کنید؟ ...» ادامه این خاطره از شهید "محمدعلی رجایی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

روایت خواندنی انتقالی یک معلم و مخالفت شهید رجایی!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، دکتر کاظم نائینی از خاطرات شهید محمدعلی رجایی (دومین رئیس‌جمهور ایران) می‌گوید: روزی در دفتر آقای رجایی در وزارت آموزش و پرورش نشسته بودیم. معلمی که از اهواز به تهران منتقل شده بود. به دفتر ایشان آمد و گفت: باید زن مرا که معلم است به تهران منتقل کنید. از طرفی آبان بود و طبق بخش‌نامه‌ای که آقای رجایی به استان‌ها ابلاغ کرده بود، نقل و انتقالات پس از مهر ماه ممنوع بود.

از طرف دیگر هم این فرد هنگام انتقال خود نگفته بود که زنش هم معلم است و می‌گفت همسرم باید به تبع انتقال من منتقل شود. آقای رجایی به او گفت: برادر، چرا قبل از مهر این را به اداره‌ات نگفته‌ای و گذاشته‌ای کلاس‌ها دایر شود و حالا آمده‌ای و می‌گویی زنم را منتقل کنید؟

تکلیف دانش‌آموزان کلاس‌های زن تو چه می‌شود؟ تازه اینجا هم نداریم و نمی‌شود؟ برای او یک کلاس را خالی کرد و به معلم دیگری بگوییم شما سر کلاس نرو تا ایشان درس بدهد! بعد گفت اگر همان موقع می‌گفتی هر دوی شما را با هم منتقل می‌کردند، ولی حالا امکانش فراهم نیست و من به بخش‌نامه‌ای که صادر کرده‌ام دست نمی‌زنم.

او هم عصبانی شد و گفت تو باید زن مرا منتقل کنی و اگر نکنی، چنین و چنان هستی و شروع کرد به فحاشی و توهین به آقای رجایی. ایشان هم سرش را پایین انداخته بود و فقط لبخند می‌زد. او هم در حالی که فحش می‌داد و توهین می‌کرد. از اتاق بیرون رفت و بیرون از اتاق هم صدای فریاد او می‌آمد.

پس از اینکه رفت. آقای رجایی لبخندی زد و به من گفت کاظم جان بنازم به این انقلاب! انقلاب ما پیروز است و تا پانصد سال دیگر هم عمر می‌کند! پرسیدم چطور گفت: ببین... این خودش معلم است و خانم او هم معلم است. من هم وزیر آموزش و پرورش هستم. نان این مرد، زن و بچه‌اش دست من است و من می‌توانم در ازای این همه توهین و فحاشی، دستور اخراج او و زنش را بدهم و آن‌ها را از نان خوردن بیندازم؛ ولی این فرد در عین حال که دارد توهین می‌کند و از حق خودش تجاوز می‌کند، چون این انقلاب و آزادی را باور کرده، می‌داند که وزیر این انقلاب رجایی است و این کار را نمی‌کند. در حالی که اگر قبل از انقلاب بود، جرئت این کار‌ها را نداشت.

منبع: کتاب بادیه‌فروش (برگ‌هایی از زندگی شهید محمدعلی رجایی)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده