برگی از خاطرات «مریم قزوینی»؛
«بعد از انقلاب تدبیر اکثر مردم حامی امام، ایثارگری و پیش‌قدم شدن در جهت آبادانی کشور بود بر این اساس سال ۵۸ من و دوستانم وارد جهاد سازندگی شدیم ما فعالیت خود را با تشکیل کلاس اصول عقاید آغاز کردیم ...» ادامه این خاطره از زبان «مریم قزوینی» از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

من و دوستانم جهت آبادانی کشور وارد جهاد سازندگی شدیم

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، امدادگر جبهه مریم قزوینی، هجدهم مهر ۱۳۴۱ در شهر قزوین به دنیا آمد. تا دیپلم در رشته بهیاری که شاخه‌ای از پرستاری بود درس خواند و با اعلام نیاز جبهه‌ها به پرستار، عازم مناطق جنگی شد و در بیمارستان سینا در کوت عبدالله مشغول خدمت شد و به بیماران خدمات ارائه داد.

مریم قزوینی از زنان امدادگر استان قزوین روایت می‌کند: بعد از انقلاب تدبیر اکثر مردم حامی امام، ایثارگری و پیش‌قدم شدن در جهت آبادانی کشور بود بر این اساس سال ۵۸ من و دوستانم وارد جهاد سازندگی شدیم ما فعالیت خود را با تشکیل کلاس اصول عقاید و برگزاری کلاس‌های جبرانی برای دانش‌آموزانی که از نظر درسی ضعیف بودن آغاز نمودیم.

این کلاس‌ها در مدارس تشکیل می‌شد آموزش و پرورش نیز با او هماهنگ بود مقاطع ابتدایی و راهنمایی را خودمان تدریس می‌کردیم، اما دروس سخت راهنمایی و مقطع دبیرستان را از دانشجویان و معلمان کمک می‌گرفتیم.

من دروس قرآن، اصول و فروع دین، آموزش احکام، شناخت ائمه و درس‌های مرتبط را تدریس می‌کردم. ولی قبل از آن یکی دو جلسه با مدرسین حوزوی به صحبت پرداختم تا چگونگی اداره کلاس‌ها دستم بیاید. آن زمان همدلی زیاد بود و کسی به پول و دستمزد فکر نمی‌کرد حتی هزینه ایاب ذهاب را معلمان از جیب خود می‌پرداختند.

حدود سه ماه در الوند در مقطع ابتدایی تدریس کردم. گلزار یکی از آن دخترانی بود که بعد از اتمام دوره آموزشی، اسم و آدرس مرا گرفت و ما تا مدت‌ها مکاتبه داشتیم. مدتی بعد همگام با دیگر مدارس کشور، فعالان انقلابی دبیرستان ما هم دور هم جمع شده و تصمیم گرفتند انجمنی به راه بیندازند. دانش‌آموزان به افرادی که فعالیت‌های انقلابی داشتند رأی دادند.
ما در انجمن اسلامی، گروه‌های سیاسی و فرهنگی تشکیل دادیم گروه سیاسی در تکاپو بودند تا منحرفان فکری از اسلام و انقلاب را روشن سازند. مسئولیت و وظیفه گروه فرهنگی؛ اجرای برنامه‌های معنوی مثل دعای توسل بود. انجمن اسلامی مدرسه ما یعنی دبیرستان هجرت با انجمن اسلامی شیفت مخالف که دبیرستان شهید بهشتی نامیده می‌شد - هماهنگ بود.

هفته‌ای یک روز جلسه‌ای مشترک برگزار می‌کردیم که با هم تبادل اطلاعات و اشتراک نظر داشته باشیم. به‌عنوان مثال در این جلسات برنامه‌ریزی می‌شد که چگونه خارج از ساعات مدرسه برنامه دیدار با خانواده شهدا برگزار کنیم گاهی هم بچه‌ها را بسیج می‌کردیم و به جهادسازندگی می‌بردیم.

عزیز عشق می‌ورزید وقتی ما این کار‌ها را با جان‌ودل انجام می‌دادیم و از کودکی ما را به مجالس روزه و نماز جماعت می‌برد که مردم‌نوازی و انسان‌دوستی یادمان می‌دهد گاهی گاهی آهی می‌کشید و با حسرت و افسوس می‌گفت کاش شما‌ها پسر بودید و مداحی اهل‌بیت را می‌کردید و مکبر می‌شدید!.

منبع: جلد دوم کتاب به قول پروانه (روایت خاطرات مریم قزوینی از زنان امدادگر استان قزوین در منطقه جنگی)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده