روزهای اعزام به حج شبیه روزهای اعزام به جبهه بود!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید جانباز مجید نبیل در بهمن ماه سال ۱۳۴۱ به دنیا آمد، اما برای اینکه چند ماهی از درس و مدرسه عقب نماند، زمان تولدش در شناسنامه شهریور ماه همان ثبت شده است. وی در دهم آبان ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات محرم در منطقه عملیاتی عینخوش با اصابت تیر و قطع نخاع به افتخار جانبازی ۷۰ درصد نایل آمد.
وی پس از ۳۱ سال صبر، استقامت و عمری مجاهدت علمی و مدیریتی روز چهارم آذر ماه سال ۹۲ در بیمارستان شهید مدرس تهران دعوت حق را لبیک گفت و پیکر مطهرش در گلزار شهدای قزوین به خاک سپرده شد.
این شهید بزرگوار سالها خادم خانوادههای جانبازان و ایثارگران بود و به عنوان مدیرکل بنیاد جانبازان استان قزوین و مدیرکل بودجه و تشکیلات بنیاد جانبازان کشور فعالیت میکرد.
روزهای اعزام به حج شبیه روزهای اعزام به جبهه بود!
جانباز مجید نبیل از خاطراتش روایت میکند: حدود ساعت نهونیم صبح روز سهشنبه مورخ بیست و پنج یازده هفتاد و نه مصادف با نوزدهم ذیقعده از اکثر استانهای کشور گروهگروه به ساختمانی که برای معاینات پزشکی و اولین جلسه آشنایی با کارکنان کاروان و همسفران زیارت خانه خدا در نظر گرفته بودم وارد میشدند.
جمعاً ده پانزده نفر میرسید. شور و نشاط زیادی بود برای انجام معاینات هم صف کشیده بودند افراد میبایستی از نظر روحی و درمانی مشکل خاصی نداشته باشند بعضی افراد ناراحتی جدی خود را از نظر پزشکان پنهان میکردند تا از گزند احتمالی ممانعت از اعزام به حج دور بماند یکی از اعضای کاروان که به شدت فشار خون داشت سعی میکرد چیزی از این بیماری در فرمهایی که به همین منظور به اعضای کاروان دادند تا وضعیت جسمی خود را در آن ثبت کنند ذکری به عمل نیاورد اگر چه از نظر پزشک دور نماند و او را در اورژانس مورد مداوا قرار دادند.
این داستان خیلی به روزهای ثبتنام برای اعزام به جبهه شبیه بود آن روزها افراد کم سنوسال که به دلیل لزوم ارائه اجازه والدین مجبور به دست بردن در شناسنامه میشدند و تازه اول مشکل را در ستادهای اعزام برای خود درست میکردند مشابهتهای زیادی بین این سفر و اعزام به جبهه به چشم میخورد.
در کلاس توجیهی احکام پیشنیاز برای حج تمتع توسط روحانی کاروان بازگو شد که شامل حلال کردن اموال خود از مال حرام و حقالناس و حقالله طلایی طلبیدن از دوستان و آشنایان و کسانی که به آنها بدی کردیم و گذشتن و بخشیدن از کسانی که به محبت کرده بودند کردند بود چه سفر عجیبی و چه خوب شروع میشود یک عمر زندگانی روزمره با تمام پیچیدگیها به همراه محاسبات مادی حتی برای کسانی که نمیخواهند خدا را فراموش کنند، ولی انگار حالوهوای زندگی و دنیای مادی این است که افراد فراموش میکنند که برای چه خلق شدهاند و میبایستی دنبال چه بگردم شرایط این سفر از ابتدا یک هشدار جدی به اعزام شونده میدهد و جدیت پیشنیازهای این سفر از اهمیت زیاد سفر خبر میدهد.
ملاقات با خدا مقصد زیباست، ولی مسیر چقدر ناهموار و سخت است خوشا به حال کسانی که راه را برای خود از قبل هموار کرده بودند حدود ساعت دو بامداد روز چهارشنبه بیست و شش بهمنماه سوار اتوبوسها شده و به سمت فرودگاه روانه شدیم هنوز برخی از پرچمها و چراغانیهای جشن بیست و دو بهمن به چشم میخورد عکسهای زیبای امام خاطرات گذشته و روزهای پیروزی را به یاد میآورد.
وارد فرودگاه شدیم در سالن فرودگاه پس از گرفتن پاسپورت و بلیط سوار هواپیما که متعلق به دولت سعودی بود شدیم ظاهرا امسال اولین سالی بود که هواپیما بهجای نشستن در جده در مدینه منوره مینشاند و صفر بگذرد مینشست و سفر را بسیار کوتاه کرده بودند علیرغم اینکه برخی از اعضای کاروان بیمار بودند و در خلال سفر با هواپیما نیز اختلالی در وضعیت جسمی آنها پیشآمده بود و باعث زحمت خدمه شده بودند لیکن برخوردهای خوب آنان نشان از علاقه نسبتاً خوبشان به ایرانیان بود.
یکی از آثار انقلاب امام همین بود که اکثر مردم با نام ایران آشنا و خیلی از آنان نیز علاقمند به ایران شده بودند اگرچه موجب نفرت و بغض عدهای دیگر نیز شدهاند که از نظر کمیت قابلتوجه نیستند بالاخره وارد آسمان عربستان شدیم و از دور اطراف شهر یثرب که بعد از ورود پیامبر خدا در آن به مدینه نبی معروف شو پدیدار گشت.
منبع: کتاب نبیل (یادنامه اسوه صبر و استقامت سردار شهید جانباز مجید نبیل)