برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«نیروی کمکی چند خشاب تیر را از تیربار موجود بر روی قایق به سمت سنگر‌های ما شلیک کرد. هر چه ما اصرار کردیم تا جواب آن را بدهیم فرماندهان دستور دادند که بدون شلیک حتی یک تیر در درون سنگرهایمان به صورت دراز کش قرار بگیریم ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «بهرام ایراندوست» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

درایت فرماندهان!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست، متولد ۱۳۳۰ در احمدآباد دشتابی از توابع شهرستان بوئین‌زهرا به دنیا آمد. از سال ۱۳۵۳ در اداره تعاون مشغول به کار شده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با ادغام این اداره در جهاد کشاورزی مدال جهادگری را برسینه آویخت و تا سال ۱۳۸۱ در این نهاد مقدس منشاء خدمات و فعالیت‌های ارزنده‌ای بوده است.
ایشان سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد و دو فرزند دختر و پسر از خود به یادگار گذاشته است، ایشان با آغاز جنگ تحمیلی حضورش را در جبهه‌ها ضروری دانست و براساس پیگیری‌های مستمری که داشته در مناطق جنگی حضور یافته است. وی طی ۲۶ ماه به دفعات در جبهه‌های جنوب و غرب کشور در مسئولیت‌های مختلف نظامی و تدارکاتی فعالیت داشته است.

درایت فرماندهان!

رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست روایت می‌کند: یک روز بعد از اینکه ما نماز ظهر و عصر را خواندیم و خود را برای خوردن ناهار آماده کردیم، دیدیم که یک ژنرال عراقی به همراه یک نیروی کمک و قایقران، آرام‌آرام به سمت نی‌زار‌های نزدیک به سنگر ما آمد.

معمولاً این عمل آن‌هم از سوی یک ژنرال عراقی، کار بسیار احمقانه‌ای بود و خواست خدا این چنین بود تا او را در تیررس ما قرار دهد، اما او هم تا حد توان مواظب امنیت خود بود، ولی همان‌طور که بعداً خواهم گفت این‌بار هوشیاری فرماندهان ما بر تجربه و کاردانی او برتری پیدا کرد.

نیروی کمکی چند خشاب تیر را از تیربار موجود بر روی قایق به سمت سنگر‌های ما شلیک کرد. هر چه ما اصرار کردیم تا جواب آن را بدهیم فرماندهان دستور دادند که بدون شلیک حتی یک تیر در درون سنگرهایمان به صورت دراز کش قرار بگیریم.

ما گلوله‌های تیربار را می‌دیدیم که از بالای سرمان عبور می‌کردند و به کیسه‌های خاکی درون سنگر برخورد می‌کنند، ولی به دستور فرماندهان هیچ عکس‌العملی از جانب خود نشان نمی‌دادیم. از لطف خدا با این همه تیری که شلیک شد هیچ آسیبی به رزمندگان نرسید تا گلوله‌های تیربار آن‌ها تمام شد و ژنرال بعثی به این نتیجه رسید که هیچ نیرویی در سنگر‌ها وجود ندارد و قصد بازگشت به سمت سنگرهایشان را کرد.

ما تا آن زمان به دلیل عمل فرماندهان پی نبرده بودیم، ولی در این‌جا بود که یکی از فرماندهان با تیر قایقران آن‌ها را هدف قرار داد و قایقران به درون آب افتاد و پس از آن نیروی کمکی او را مورد هدف قرار دادند و ما فهمیدیم که سعی دارند تا آن ژنرال را زنده اسیر کنند.

زمانی که فرماندهان دیدند که سالم به اسارت گرفتن ژنرال مقدور نیست او را هم هدف شلیک گلوله قرار دادند و دو تن شناگر ماهر به سمت قایق آن‌ها رفتند و قایق را به سمت نیرو‌های ما آوردند، ولی هر ۳ نفر آن‌ها کشته شده بودند و جنازه‌شان در آب باقی‌ماند. در این‌جا بود که ما به کاردانی و درایت فرماندهان خود پی بردیم.

منبع: کتاب موج انفجار (دفاع مقدس در خاطرات رزمنده جهادگر بهرام ایراندوست)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده