توصیههای امام از دل برآمده بوده و بر دل مینشست!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، امدادگر جبهه شهربانو چگینی، سوم خرداد ۱۳۲۹ در شهر قزوین به دنیا آمد. وی در رشته پرستاری درس خواند و با اعلام نیاز جبههها به پرستار، عازم مناطق جنگی شد و در بیمارستان شهید کلانتری و ورزشگاه تختی مشغول خدمت شد و به بیماران خدمات ارائه داد.
امدادگر جبهه، شهربانو چگینی روایت میکند: من شهربانو چگینی هستم سوم خرداد ۱۳۲۹ در شهر قزوین متولد شدم. پدرم دارای ۸ سر عایله بود. از مجموع ۷ خواهر و برادر، فرزند چهارم هستم و یک خواهر و دو برادر بزرگتر دارم.
دوران طفولیت را در کنار خانجان مهربان و پدر زحمتکشم به آرامی گذراندم. منزل ما در خیابان سعدی بود با عباس بابایی همسایه بودیم و دوران کودکی را در کوچهپسکوچههای خیابان سعدی بهاتفاق هم آتشها میسوزاندیم.
دوره ابتدایی در مدرسه شهناز مشغول تحصیل بودم و این ایام را با کمک فاطمه و برادران بزرگم علیاصغر و علیاکبر طی کردم. برای تحصیل در دبیرستان نیز به مدرسه شاهدوخت رفتم.
در دوران دبیرستان وقتی میدیدم هم سنوسالهای من برای انجام فعالیتهای مختلف ضدحکومتی در تکاپو هستند، احساس بزرگی خاصی به من دست میداد مدت زمان زیادی نگذشت که به صرافت افتادم در یکی از آن برنامهها شرکت کنم.
موضوع را با والدینم مطرح کردم. خانم جانم حرفی نزد، ولی پدرم که میدانست سرمان درد میکند برای برنامهها مرا کنجی نکشاند و زبان به نصیحت گشود و گفت دخترم حواست باشه راه درست انتخاب کنی مبادا از راه خدا و پیغمبر دور شدی.
متعاقب پندهای آقاجان در ابتدا برای افزایش معلومات، مطالعه کتابهای استاد مرتضی مطهری و دکتر علی شریعتی و دیگران را درپیش گرفتم. در این راه بیشتر از همه صحبتهای امام بود که بر دلم مینشست.
با خواندن اعلامیهها پی به صداقت او میبردم و میدانستم سخنان و توصیههایش از دل برآمده است که بر دل مینشینند بنابراین بهطور دائم پیگیر صحبتها و فرمودههای امامخمینی بودم. به کمک دوستانم آنها را بهصورت شبنامه منتشر میکردم و گاهی روی کاست بین مردم نشون میدادم.
منبع: کتاب به قول پروانه ۳ (خاطرات زنان امدادگر استان قزوین)