کتک خوردن اسرا به جرم عزاداری کردن!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، ایثارگر «حسین تفنگسازرحیمی» روایت میکند: پدرم در سال ۱۳۶۶ عازم خدمت سربازی شد بعد از سه ماه دوره آموزشی به منطقه مهران اعزام شد و پس از ۱۷ ماه خدمت، زمانی که جمهوری اسلامی قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت و در تاریخ ۳۱ تیر ۶۷ کشور عراق برخلاف تعهدات قطعنامه به ایران حمله کرد و در عملیات مرصاد به اسارت مزدوران عراقی درآمد. آنها را شبانه با چشمهای بسته به اردوگاه بعقوبه بردند و در سولههایی که ظرفیت هزار نفر را هم نداشت تعداد ۱۵۰۰ نفر را جا دادند.
آنجا از بهداشت خبری نبود و برای آزار و اذیت هر چند روزی به عناوین مختلف آنها را تفتیش میکردند و با کابل مورد ضربوشتم قرار دادند. نبود بهداشت باعث بیماریهای زیادی، چون اسهال خونی و بیماری پوستی میشد به علت نبود آب و استحمام، بدن آنها پر از شپش میشد روزانه چند ساعتی را صرف شپشکشی میکردند چه بسا کسانی که از فرط بیماری و سختیهای زیاد جان میسپردند.
ماه محرم در مرداد ماه یعنی اوج گرما بود. آنها به اسرا اجازه عزاداری نمیدادند اما یک روز با اصرار به آنها گفتند که آزاد هستید عزاداری کنید و ما هم برای شما آب میآوریم اسرا هم با خیال آسوده بر مظلومیت امام حسین(ع) و اسارت خود و خاندان اباعبدالله(ع) میگریستند و بغضهای گره خورده را آرامآرام گشودند.
در آخر مزدوران عراقی به جای نوشاندن آب به اسرا، ۵۰ تا ۶۰ تن از این مزدوران به یک باره وارد محوطه شده آنها را بیرحمانه میزدند و مسخره میکردند. بعد از رحلت امامخمینی(ره) عراقیها از ترس اینکه اسرای ایرانی شورش نکنند درهای سولهها را بسته و به مدت یک هفته آنها را از هرگونه امکان از جمله آب، غذا و سرویسهای بهداشتی محروم کردند.
اسرا هم مجبور میشدند در یک ضلع سوله جلوی چشم ۱۵۰ نفر رفع حاجت کنند زمانی که ایران و عراق بر سر تبادل اسرا به تفاهم رسیدند. بهترین خبری بود که اسرا آن را در خواب هم نمیدیدند و سرانجام در تاریخ بیستم شهریور سال ۶۹ به ایران بازگشتیم.
منبع: کتاب نسل آفتاب (جلد ۲)