شهدا لبریز بودند از ماندن!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، نامههای دانشآموزان استان قزوین به شهدا تصویری از صداقت، صمیمیت، مهربانی، تعهد و تعبد نسل امروز در پاسداشت مقام و منزلت یاران دیروزشان ترسیم گردیده که در نوع خود قابل ستایش و خواندنی است.
سلمان ابراهیمی از دانشآموزان استان قزوین است که طی نامهای به شهدا این چنین مینویسد: قلم را به دست میگیرم، انگشتانم نمینویسد، اشک بر پهنه صورتم میدود، نمیبینم و نمینویسم، گفتی من هم درست مثل شما تهی آمدهام، اما شما لبریز بودی از ماندن و بودن و من دوباره دریاچهای از کرانه پلکهایم دوید.
اکنون زمین خشک میچرخد و بدون شما چقدر سخت است، ولی هنوز پرنده پر میکشد به امیدتان حضورت احساس میشود مشت مشت این خاک با من سخن میگوید. حرفی نیست تنگ بلور ماهیها، در اضطراب آب میشکند، ناتوانی و پوچی امانم را بریده، میخواهم مثل شما آبی باشم، اما تنگ میشکند، تهی از هرگونه شفافی و پرنده ناامید از پریدن بازمیگردد و من پرواز را از خاطر میگذرانم و هیچ نمیفهمم که برای چه هستم و در همین نقطه شکست میخورم. سجاده را باز میکنم چند قدمی مانده به جایگاه میایستم از شماها میپرسم وقتی میشنوم چه سبکبال مانند کبوتری پرکشیدید و رفتید، بغض گلویم را میفشارد.
دمی به حال خودم مینالم، به حال انسان باران خوردهای که هراسان و هولناک در جستوجوی پناهگاهی به این طرف و آن طرف میرود و درآخر پریشان و ناامید پشت درهای بسته میایستد.
شهیدم سعادتی است که همراهتان است آرزوی هر کسی و من در آنسوی نیمهشب در اتاق مجازات با خود زمزمه میکنم این منم انسانی در جستجوی معنی تا ته ابدیت.
منبع: کتاب قاصدک (مجموعه نامههای یکصد دانشآموز به شهدا)