صدای شلیک گلولهها قطع نمیشد!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، آزاده و جانباز «عزیزالله فرجیزاده»، متولد دهم خرداد سال ۱۳۳۸ است، سیام دی ماه سال ۱۳۶۰، در سن ۲۱ سالگی داوطلبانه به جبهه اعزام شد در حالی که از سربازی معاف بوده است. وی آزاده و جانباز ۵۵ درصد است که طی هشت سال دفاع مقدس در عملیاتهای مختلفی مانند رمضان، خیبر، والفجر ۸ و کربلای ۴ حضور مستمر داشته و با تحمل ۴۴ ماه و ۲ روز اسارت در اردوگاههای رژیم به آغوش خانواده بازگشت.
صدای شلیک گلولهها قطع نمیشد!
آزاده و جانباز عزیزالله فرجیزاده از خاطراتش روایت میکند: پس از خداحافظی با صادق انبارلویی و سپردن وصیتنامهام به او، از گمرگ خارج شده و رفتیم کنار اروند که به آب بزنیم، باید غلت میزدیم و وارد آب میشدیم. در حالی که به واسطه گردوخاکی که به آسمان بلند میشد، نیروهای عراقی متوجه حضور ما شده و آنجا را به آتش بستند. آسمان هم با منورهایی که میزدند کاملاً مثل روز روشن شده بود و ما هم به خوبی حرکات و شلیکهای ممتدشان را میدیدیم و برایمان مسلم شده بود که عملیات لو رفته است. در این عملیات فرمانده گروهان ما مهدی عبدالرزاقی یکی از جانبازان دفاع مقدس و کمکش هم سیدباقری علمی بود.
عبدالرحمن مافی هم، پیک گردان بود که همانجا و قبل از ورود به آب زخمی شد و پس از اینکه بیسیمش را تحویل سید علی حسینی داد به عقب برگشت فرمانده دسته ما هم احد سهرابی و معاونش حاج حسین صباغ ما وارد آب شدیم و به سمت دشمن حرکت کردیم. عراقیها که کاملاً از حضورمان خبر داشتند از سه طرف منطقه ورود و حرکت ما را به زیر آتش گرفته بودند. به طوری که حتی برای یک لحظه صدای شلیک گلولههایشان قطع نمیشد.
آنها نه با اسلحههای معمولی مثل کلاشینکف که با اسلحههای یک لول و دو لول به سمت ما شلیک میکردند، اسلحههایی که برای شکار توپ و تانک استفاده میشد. به وسطهای آب که رسیده بودیم احمد بهتویی که جلوی من حرکت میکرد تیر خورد و مرتب زیر آب میرفت و بالا میآمد به ما گفته بودند که بهخاطر وضعیت عملیات، اگر دیدید کسی شهید یا زخمی شده است اصلاً توجه نکنید. آنها را به کناری بزنید و به راهتان ادامه دهید. من هم او را که شهید شده بود به کناری زدم و به راهم ادامه دادم.
منبع: کتاب من پاسدار نیستم!