مادر شهید «محسن زرگر»:
«در متقاعد کردن پسرم تلاش کردم مبنی بر اینکه «ابتدا باید عمل کنی و بعد از خوب شدن دوباره به خط مقدم برگردی. نگران چه هستی عزیزم دوباره جبهه می‌روی». دیدم محسن با خودش زمزمه می‌کند و می‌گوید نگران چه هستم؟ نگران چه هستم؟ ...» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید «محسن زرگر» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

شهیدی که قبل از مداوای زخمش دوباره به جبهه‌ها رفت!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «محسن زرگر»، پانزدهم تیر ماه سال ۱۳۴۸، در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش قربان، کارگر بود مادرش طاهره نام داشت و تا دوم متوسطه درس خواند. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت، سوم تیر ماه سال ۱۳۶۶، در سردشت توسط نیرو‌های عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد و مزار مطهرش در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

شهیدی که قبل از مداوای زخمش دوباره به جبهه‌ها رفت!

طاهره خبازخمسه مادر شهید محسن زرگر روایت می‌کند: پسرم برای آخرین بار به مرخصی آمده بود، وضعیت خوبی نداشت، بعد از چند ساعت متوجه شدم که محسن زخمی است و در پشتش جای ترکش و روی زانوی پا، جای تیر است، که بعد از مداوای اولیه جای زخم‌هایش باندپیچی شده بود. پی به ماجرا برده و از دکتر عیاضی وقت عمل گرفتیم تا روز بعد عمل شود.

شب صحنه‌های عملیات از صفحه تلویزیون پخش شد و محسن با دیدن این صحنه‌ها مدتی به فکر رفت و به من گفت در بحبوحه عملیات بچه‌ها کجا هستند و من کجا؟ من این‌جا چه می‌کنم؟! این بحث چندین ساعت طول کشید و من در متقاعد کردن پسرم تلاش کردم مبنی بر اینکه ابتدا باید عمل کنی و بعد از خوب شدن دوباره به خط مقدم برگردی. نگران چه هستی عزیزم دوباره جبهه می‌روی. دیدم محسن با خودش زمزمه می‌کند و می‌گوید نگران چه هستم؟ نگران چه هستم؟.

هنگام سحر برای اقامه نماز رفتم محسن را بیدار کنم. اما با جای خالی محسن روبرو شدم و باند‌هایی که از پایش باز شده بود و یادداشتی که برایم نوشته شده بود: مادر سلام. من را ببخشید چراکه طاقت دوری همرزمان خود را ندارم آن‌ها به کمک من و امثال من نیازمند هستند. من برمی‌گردم امیدوارم مرا ببخشید.

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده