خط را شکستیم!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده «ولیالله محمدی» از خاطرات خود در هشت سال دفاع مقدس میگوید: مدتی بعد رفتیم قرارگاه لشکر و آنجا مأموریت آینده ما را ابلاغ کردند. به عنوان سوار زرهی جناح راست تیپ ۷، ولی عصر شدیم. مأموریت ما از روی نقشه و کالک معین شده بود. در لشکر ۳۰ زرهی توجیه شده و آمدیم ستاد تیپ ۷، ولی عصر (عج) و هماهنگیهای لازم برای برقراری بیسیم و ... هم انجام شد. مأموریت دو گروهانی که در اختیار بنده قرار گرفته بود، فرمانده گردان خط حد را مشخص کرد. ما هم دستور داشتیم تکی را اجرا کنیم.
سه چهار بار قبل از عملیات جلسه گذاشتیم و هر بار سروان مطیعی میآمد. یکجا مینشست هیچ صحبتی نمیکرد؛ نه پیشنهاد میداد نه انتقاد میکرد فقط میگفت وظیفه من را بگویید. عصر بود و نزدیک اذان که بچهها و فرماندههای گروهانها را توجیه کردیم و گفتیم که ما میخواهیم از جاده اهواز - خرمشهر عبور کنیم به سمت غرب و به سمت مرز برویم.
تقریباً بعضی جاها ۱۲ کیلومتر و بعضی جاها هم ۱۸ کیلومتر یا بیشتر و تا ۲۰ کیلومتری پیادهروی داشتیم. تیپ، ولی عصر (عج) عمل کرد و ما هم به دنبال آنها وارد عمل شدیم. رودرروی ما دشمن حدود چهل، پنجاه دقیقه اول را مقاومت کرد تا خط نشکند، اما خط را شکستیم. دیگر هیچکس نبود ما هم سرمان را انداختیم پایین و رفتیم تا روبهروی پاسگاه زید و مرز خودمان ایستادیم تا آنجا توجیه شده بودیم سه چهار روزی آنجا ماندیم، عقب نیامدیم و خط پدافندی منطقه را به ما دادند.
منبع: کتاب آقاولی (خاطرات ولیالله محمدی)