«فردای آن روز شهید بابایی به همراه چند نفر دیگر برای پیدا کردن خانه من به اصفهان رفته بودند. پس از تحقیق و بررسی، متوجه می‌شوند که آنچه به ایشان گزارش شده است واقعیت ندارد. کسانی که با ایشان بودند تعریف کردند که پس از بررسی موضوع، شهید بابایی به شدت ناراحت شد و در حالی که بر پشت دست خود می‌زد گفت: خوب شد بدون تحقیق تصمیمی نگرفتم خدایا تو را شکر ...» ادامه این خاطره از زبان تیمسار خلبان عباس حزین همرزم شهید سرلشکر خلبان «عباس بابایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

خوب شد بدون تحقیق تصمیمی نگرفتم!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی»، چهارم آذر ماه سال ۱۳۲۹ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش اسماعیل و مادرش فاطمه نام داشت، تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند، سرلشکر خلبان بود، سال ۱۳۵۳ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. این شهید بزرگوار پانزدهم مرداد سال ۱۳۶۶ با سمت فرمانده اطلاعات ـ عملیات در سردشت توسط نیرو‌های عراقی هنگام پرواز بر اثر اصابت گلوله ضدهوایی به گردن، سینه و دست شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

خوب شد بدون تحقیق تصمیمی نگرفتم!

سرهنگ نادعلی آقاجانی همرزم سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی روایت می‌کند: من در زمان فرماندهی سرهنگ بابایی در پایگاه اصفهان مسئول تاسیسات بودم. یک شب مسئول پشتیبانی پایگاه از من پرسید که زمینم را در شهر اصفهان ساخته‌ام یا خیر. من هم توضیح دادم که فقط گود زیرزمین را برداشته‌ام و یک کامیون هم آجر سر زمین خالی کرده‌ام. او گفت:، اما به سرهنگ بابایی گزارش داده‌اند که شما برای ساختن خانه‌ات از امکانات پایگاه استفاده کرده‌ای؛ به همین خاطر قرار است فردا سرهنگ بابایی شخصا برای دیدن خانه تو به اصفهان برود.

فردای آن روز شهید بابایی به همراه چند نفر دیگر برای پیدا کردن خانه من به اصفهان رفته بودند. پس از تحقیق و بررسی، متوجه می‌شوند که آنچه به ایشان گزارش شده است واقعیت ندارد. کسانی که با ایشان بودند تعریف کردند که پس از بررسی موضوع، شهید بابایی به شدت ناراحت شد و در حالی که بر پشت دست خود می‌زد گفت: خوب شد بدون تحقیق تصمیمی نگرفتم خدایا تو را شکر.

منبع: کتاب پرواز تا بی‌نهایت

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده