اتفاقات شب حمله در عملیات رمضان
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، جانباز «حمزهعلی قربانی» فرزند غلامعلی متولد نهم خرداد سال ۱۳۳۳ در سلطانآباد یکی از روستاهای جنوب غرب قزوین به دنیا آمد. وی از فرماندهان و رزمندگان دوران دفاع مقدس استان قزوین بیش از ۱۰۰ ماه افتخار حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل در دفاع مقدس و قائلههای پیش از شروع رسمی جنگ را دارد. این جانباز بزرگوار در عملیاتهای مختلفی از جمله بیتالمقدس، رمضان، محرم، خیبر، بدر، کربلای ۴، کربلای ۵ و الفجر ۱۰، ماموریت شیخ محمد و حضور در لبنان حضور داشتند.
اتفاقات شب حمله در عملیات رمضان
جانباز حمزهعلی قربانی از خاطرات خود در مورد شب حمله در عملیات رمضان میگوید: قبل از عملیات رمضان در سپنتا بودیم و بچهها را برای شناساندن منطقه در حد توجیه با نقشه و کالک آموزش میدادیم نیروهای در خط بودند. مأموریت گردان ما گرفتن خط مقابل که خاکریزی بود و تامین سمت چپ بود. بنا بر این بود که تا لب کانال ماهی بروند که در آن زمان موفق نشدند.
دشمن با دوشکا و ضدهوایی میزد همینطور که گردان را به سمت خاکریز دشمن حرکت دادیم یک تیر دوشکا به شکم شهید ابراهیم گروسی پیک گروههان خورد که گفت آی. گفتم نترس! الان میگم امدادگر شما را به درمانگاه برسونه. چون نزدیک خط دشمن بودیم من این را به دست یکی از امدادگرها دادم و گفتم سریع این را ببند و چون ستون داشت میرفت نمیتوانستیم بایستیم گفتم زیاد دور نشدیم ببر سمت خودمان بده آمبولانس ببرن.
از مسیری که بچهها رفته بودند. رفتیم آقای شهید شالباف، معاون من بود گفت چیکار کنیم؟ دیدیم نیروهای جلویی ایستادند و پیش نمیروند. دشمن هم به شدت میزد گفتم ببین چه خبره سر ستون. ایشان با چند نفر از بچهها به خط زدند و آن را شکستند. ما در اصل باید وسط خط حد خودمان وارد میشدیم هم سمت راست را پاکسازی میکردیم هم سمت چپ. این دو تا گروهانی که قبل از من بودند باید به سمت چپ میرفتند و من هم به سمت راست باید وارد میشدم و پاکسازی میکردم. ما که به خط رسیدیم شروع به پاکسازی کردیم. لشکرهای دیگر هم به خط زده بودند.
در خط ما نیروهای دشمن نتوانستند زیاد مقاومت کنند الا چند مورد که بچهها سریع جمع کردند. قبل عملیات، در جلسه بحث پیش آمد که وقتی رسیدیم اگر تانک، ماشین و امکاناتی دیدیم، چه کار کنیم؟ یکی گفت دست نزنید صبح میآوریم هر کس چیزی گفت... من گفتم نه آقا! هر چی که دیدید آتش بزنید. برای اینکه این آتش خودش وحشتی در دل دشمن ایجاد میکند. همینطور هم شد. بچههای ما رسیدند و آتشی در خط ایجاد کردند و در حد توان، وسایل و امکاناتی که داشتند را آتش زدند. دشمن هم از وحشتی که داشت، عقبنشینی کرد.
منبع: کتاب حاجحمزه