نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کتاب الضاریان
«در حالی که حسابی وحشت کرده و ترسیده بودم با خودم نقشه می‌کشیدم که چگونه از کوه به پایین بروم. در همین فکر‌ها بودم که پسر جوانی در مقابلم ظاهر شد و گفت عمه جان مرا نشناختی؟ من محمد هستم ...» ادامه این خاطره از زبان عمه شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۲۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸

«از پدرش خواسته بود کتاب‌های درسی‌اش را تهیه کرده و در دبیرستان هم ثبت نامش کند که همه این کار انجام شد، اما بعد از سه ماه به جای خودش، خبر شهادتش آمد ...» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۱۷۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۷

«گفت: من نسرین هستم. همان خانمی که با دوستانم آمده بودیم و به دنبال مزار شهید «الضاریان» می‌گشتیم». این را که گفت حسابی جا خوردم ...» ادامه این خاطره از شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۳۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳

«مادرم اعتقاد زیادی به شهید انصاریان داشت و هر وقت که برای حل مشکلش به سراغ این شهید رفته است می‌گوید حاجت روا شدم ...» ادامه این خاطره از شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۸۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶

یکی از دوستان که مشکل حادی برایش پیش‌آمده بود، نزد من آمده و به‌دنبال چاره بود مشکل دادگاهی داشت بایستی فردایش به زندان می‌رفت گفت آبرویم در خطر است و نمی‌دونم چی‌کار کنم. گفتم برو گلزار شهدا و بر سر مزار شهید انصاریان ...» ادامه این خاطره از زبان یکی از دوستان شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۳۹۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۷

«معصومه بیگم‌جزمه‌ای» روایت می‌کند: تا زمانی که یک مشت از استخوان‌های محمد را پس‌ از ده سال نیاورده بودند، اصلاً باور نمی‌کردم که محمد شهید شده است و هنوز امید به آمدنش داشتم ...» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۰۷۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۳

«اوایلی که می‌خواست به پایگاه برود اجازه نمی‌دادم. من که نمی‌خواستم در پایگاه فعالیت داشته باشد از خدایم بود اما همش می‌ترسیدم از این طریق پایش به جبهه باز شود ...» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۹

«از کار کردن در هر شرایطی ابا نداشت، معمولا در ایام تابستان پیش از اعزام به جبهه، به کارگری در ساختمان، حمل بار در کارخانه و دست‌فروشی مشغول می‌شد تا علاوه بر اینکه مایحتاج آموزشی و شخصی خود را تامین می‌کرد، به مستضعفان هم کمک می‌کرد...» ادامه این خاطره از زبان پسرعمه شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۳۵۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۰۷

نگاهی به کتاب "الضاریان"
نوید شاهد - کتاب "الضاریان" که بخاطر شیوع ویروس کرونا در محفلی صمیمی و محدود و توسط خانواده شهید محمد انصاریان رونمایی شد به شرح سرگذشت و خاطرات مرتبط با شهید "محمد انصاریان" یکی از شهدای مظلوم عملیات کربلای چهار پرداخته است.
کد خبر: ۴۹۷۴۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۱